رويدادهاى ديگر
در اين جا خالى از مناسبت نيست به اين نكته اشاره كنيم كه حوادث پيچيده ديگرى در ديگر مناطق جهان روى مى دهد كه از جهت پيچيدگى و ابهام آميز بودن با حوادث مثلث برمودا كاملاً شبيه است با اين تفاوت كه اين حوادث در مثلث برمودا هرچند يك بار تكرار مى شود و در نقاط ديگر جهان در طول قرن هاى متمادى يكى دو بار اين حوادث روى مى دهد. اينك به چند نمونه از اين حوادث اشاره مى كنيم:1. در فوريه 1948 خبرگزارى هاى انگلستان و هلند, پيام استمداد كشتى (اورانج ميدان) را پخش كردند كه در تنگه (مالاگا) در نزديكى مالزى دچار حادثه شده بود .اين دو خبرگزارى توانستند جمله هاى زير را از كشتى يادشده دريافت كنند كه مى گفت:ـ كاپيتان و همه افسران دريايى مردند و من تنها كسى هستم كه از سرنشينان كشتى زنده ام!ـ بعداً ارتباط قطع شد و پس از برقرارى مجدد تماس, اين جمله را دريافت كردند كه مى گويد:ـ آه, من هم دارم مى ميرم!
سپس ارتباط به كلى قطع شد و چندين اكيپ نجات به محل حادثه رهسپار شدند, كه ديگر دير شده بود و همه سرنشينان به صورت مرموزى بر جاى خود خشك شده بودند و چهره هاى بهت انگيز آن ها هر تماشاگرى را به وحشت و حيرت مى انداخت .كاپيتان, افسران و همه سرنشينان, از جمله يك سگ در كشتى بود جان خود را از دست داده بودند, در حالى كه كوچك ترين نشانى از نيروى مهاجم, مسموميت و جز آن ديده نمى شد. و اين كه چرا و چگونه جان سپرده اند؟ پرسشى بود كه كسى پاسخ آن را نداد و اين صحنه غم انگيز نيز اين سان پايان يافت.(1)
البته اين حادثه در مثلث برمودا واقع نشده, بلكه در يك منطقه بسيار دوردستى, در ميان جزاير فيليپين و اندونزى روى داده است .2. در يكى از روزهاى دسامبر 1955 كشتى مسافربرى (جايت) كه با مدرن ترين دستگاه ها مجهز بود و (توماس ميلر) ناخداى باتجربه و معروف آن را هدايت مى كرد با بيست سرنشين از ايتاليا عازم برخى از جزاير درياى اژه بود. فاصله نقطه مبدأ و مقصد 250ميل بود .ناخدا ميلر منطقه را به خوبى مى شناخت و پيش بينى مى كرد كه در ظرف دو روز به مقصد برسد و كسى در آن ترديد نداشت .هوا بسيار خوب بود و دريا كاملاً آرام بود ولى كشتى هرگز به مقصد نرسيد .چندين كشتى و هواپيما در عمليات اكتشافى شركت كردند و بعد از 38روز, كشتى را در نزديكى جزيره (فيجى) يافتند .در گزارش (روبرت جيمس) چنين آمده است:ما تمام اجزاى كشتى را پيدا كرديم, ولى كوچك ترين اثر و نشانى از اجساد سرنشينان به دست نياورديم. قايق هاى نجات و مواد غذايى در جاى خود مى باشد و كوچك ترين دليلى بر حمله و تهاجم و درگيرى و اعمال زور به چشم نمى خورد .به نظر مى رسد كه كشتى شبانه راه افتاده, و هيچ گونه دامى بر سر راهش نبوده, و تمام برنامه ها دل خواه بوده است … همه دستگاه ها از كار افتاده و ساعت الكتريكى در سر ساعت ده از كار افتاده است .سالن ها كاملاً مرتب و منظم است و هيچ بى سروسامانى كه علامت درگيرى و تهاجم باشد, ديده نمى شود .تاكنون كسى از سرگذشت آن كشتى, و سرنوشت ناخدا ميلر و ديگر سرنشينان آن چيزى نمى داند.(1)
3. در همان سال داستان مشابهى بر سر كشتى (كاياماروه) آمد. داستان از اين قرار بود كه در سال 1955م. دولت ژاپن متوجه شد كه در جنوب شرقى كشور منطقه خطرناكى هست كه ده ها كشتى در آن جا ناپديد شده, و هواپيماهايى به هنگام پرواز از روى آن منطقه ناپديد شده است .دولت ژاپن ناگزير شد آن منطقه را براى كشتى رانى, خطرناك اعلام كند و از رفت وآمد كشتى ها در آن منطقه جلوگيرى به عمل آورد .دولت ژاپن يك اكيپ علمى با كشتى (كاياماروه) به منطقه فرستاد تا به تحقيقات علمى بپردازند و راز ناپديد شدن كشتى ها را بازيابند .دانشمندان جهت پژوهش علمى رهسپار منطقه شدند و ديگر برنگشتند و تاكنون سرنخى از سرنوشت پژوهش گران به دست نيامده است.(1)
4. در ماه مه 1968 يك ناوشكن آمريكا به نام سكوربيون با 99 سرنشين ناپديد شد و هيچ خبر و اثرى از آن به دست نيامد.(1)
5. در ژوئيه 1969 دو كشتى رها شده در نزديكى مجمع الجزاير آزور (در شمال اقيانوس اطلس) كشف شد كه قايق هاى نجات, مواد غذايى و منبع آب آشاميدنى كاملاً سالم بود و از سرگذشت كشتى و سرنوشت سرنشين هاى آن ها خبرى نبود.(1)
6. در سال 1970 يك هواپيماى باربرى شوروى در حالى كه به زلزله زدگان پرو (در آمريكاى جنوبى) اعانه مى برد, ناپديد شد و خبرى از آن به دست نيامد. آخرين تماسى كه اين هواپيما با بى سيم انجام داده بود, در منطقه گرينلند (گروئنلند) در شمال اقيانوس اطلس بود.(1)
7. نفت كش (بيرجى ايسترا) نيز دقيقاً به همين سرنوشت دچار شد. اين نفت كش در تاريخ 29 نوامبر 1975 از بندر توبارو در برزيل, عازم (كيمستو) در خليج توكيو شد .محموله اين كشتى آهن خام بود كه ارزش آن را نُه ميليون دينار عراقى تخمين مى زنند .تعداد 32نفر ملوان با اين كشتى به راه افتادند .مقرر بود كه اين كشتى در مدت 37روز اين مسير را بپيمايد و در پنجم ژانويه 1976 به مقصد برسد, ولى هرگز به مقصد نرسيد. و پس از تلاش فراوان سرنخى از سرگذشت آن و سرنوشت سرنشينان آن به دست نيامد.(1)