از ديدگاه روايات - جزیره خضراء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جزیره خضراء - نسخه متنی

ابوالفضل طریقه دار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از ديدگاه روايات

از نظر روايات مخصوصه اى كه در اين باره رسيده است, با چند روايت روبه رو هستيم:

1. روايت مفضل بن عمر كه قبلاً گذشت و در آن مى گفت:

(از جاى حضرت, هيچ يك از فرزندان و نه ديگران, جز آن كس كه كارهاى شخصى ايشان را انجام مى دهد, كسى آگاه نيست.)

2. خبر كمال الدين انبارى كه بدان اشاره كرديم .

3. خبر على بن فاضل مازندرانى كه گذشت .

دو روايت اخير در اين مطلب مشترك اند كه حضرت مهدى & در جزاير ناشناخته اى در درياى ابيضِ ميانه (مديترانه) ساكن است. گويا اين اخبار با روايت ابن مهزيار مطابق مى باشند كه امام & جز در دره هاى صعب العبور و خرابه هاى شهرها ساكن نمى باشد و با مردمى كه مورد خشم و غضب خداوند قرار گرفته اند, همسايه نخواهد شد .

و پيش تر گذشت كه اساس اين دو روايت همان اساس نظريه اول مى باشد, و لذا باطل و نامعتبرند .

4. روايت ابوبصير از امام باقر & است كه مى فرمايد:

(براى صاحب اين امر چاره اى از كناره گيرى نيست, و در كناره گيرى اش بايستى از نيرويى برخوردار باشد. و با داشتن سى نفر همراه, ديگر تنهايى و دل تنگى نخواهد داشت, و طيبه جايگاه خوبى است.)(1)
حديث اخير با روايت اول در دلالت بر كناره گيرى حضرت بقيةا و دورى وى از مردم مشترك است و از اين جهت با آن متفاوت است كه روايت اخير چنين مى رساند كه گروهى از مردم در هر زمانى حضرت را شناخته و به او پيوسته و تنهايى را از او برطرف مى سازند, ولى روايت اول اين مطلب را نفى كرده و مى گفت كه هيچ كس جز خدمت كار ويژه امام از مكان وى آگاه نيست, و نيز روايت اخير مكان حضرت را در (طيبه) مى داند كه همان مدينه حضرت رسول ْ مى باشد .

بنابراين در اين جا سه نكته است كه بايد به بررسى آن ها بپردازيم و بهتر آن است كه از نكته آخرى آغاز كنيم:

نكته اول درباره مطلبى است كه در روايت ابوبصير است, كه حضرت در مدينه سكنا گزيده و در آن جا به سر مى برد. اين مطلب را روايت ابن مهزيار ـ كه طبق آن جاى حضرت فقط بيابان ها و صحراها مى باشد ـ نفى مى كند, و نيز با رواياتى كه ديدار امام & را در دوران غيبت صغرى و كبرى, در جاهاى ديگرى غير از مدينه نقل كرده اند, منافات دارد. با درنظر گرفتن اين مطالب روايت ابوبصير قابل استدلال نخواهد بود .

با صرف نظر از اين منافات و تناقض, به سربردن در مدينه, با قواعد عمومى كه دانسته شد ـ چه نظريه اول را قبول داشته باشيم و چه نظريه دوم را ـ منافاتى ندارد .

اما بنابر نظريه پنهانى بدن آن حضرت, پس امكان اين هست كه محل سكونت آن حضرت را در مدينه فرض كنيم و هيچ گونه اشكال و يا دشوارى پيش نخواهد آمد .

و اما بنابر نظريه پنهانى عنوان و شخصيت, بايد سكونت در مدينه را طورى در نظر بگيريم كه كسى از وضع آن حضرت آگاه نگردد, زيرا زندگى كردن براى مدتى طولانى در يك مكان, عادتاً سبب جلب توجه مردم و شناخته شدن امام & مى شود. پس به ناچار بايد فرض كنيم كه در هر دوره در يك جا زندگى مى كند, به طورى كه اگر معدل گيرى كنيم, بيش از هر جاى ديگر در مدينه سكونت داشته باشد. اين گونه سكونت در يك شهر موجب پيدايش ظن و گمانى نسبت به شخصيت آن حضرت نمى گردد .

و شايد اين براى امام & مناسب تر باشد, زيرا آن حضرت مجاورت مدفن و روضه مباركه جدّ بزرگوار خويش حضرت رسول ا ْ و نيز نزديك بودن به مكان حج را ـ براى اين كه هرساله اين سنت را به جا آورد ـ دوست دارد .

به خصوص آن كه اغلب ساكنان مدينه در اكثر قرن هاى تاريخ اسلام ـ اگر نگوييم در تمامى آن ها ـ از ريشه, منكر وجود آن حضرت بوده اند و كسى در فكر وى نبوده تا بخواهد از جا و مكان حضرت اطلاعى به دست آورد و او را بشناسد .

نكته دوم: درباره اختلاف مضمون دو روايت, در خصوص معاشرت و عدم معاشرت بعضى از مردم با آن بزرگوار است .

براى سنجش اين دو موضوع بايد مضمون آن دو را بر قواعد عمومى عرضه كنيم و ببينيم كدام يك مطابقت بيش ترى دارد. نتيجه موازنه و سنجش, بر حسب اين كه كدام يك از دو نظريه اساسى در مورد نحوه غيبت درست باشد, اختلاف پيدا مى كند .

اگر نظريه اول را بپذيريم, ترجيح با روايت مفضل بن عمر است, گرچه از تمام جهات با آن نظريه تطبيق نمى كند, زيرا در اين روايت آمده است كه خدمت كارِ مخصوص حضرت, آن بزرگوار را مى شناسد و خدمت ايشان مى رسد .

اما اگر نظريه دوم را بپذيريم, بهتر آن است كه روايت ابوبصير را قبول كنيم. اگرچه اين هم از تمام جهات مطابقت نخواهد داشت, زيرا معاشرين و آشنايان حضرت مهدى & را در هر زمان در سى نفر منحصر مى سازد, به طورى كه اگر آنها نباشند آن حضرت & در تنهايى و دل تنگى به سر مى برد, ولى طبق نظريه دوم نيازى به سى نفر نخواهد داشت, زيرا مى تواند به صورت ناشناس در اجتماعات شركت كند و با هركس كه مى خواهد تماس بگيرد. آرى مى توان گفت كه فقط سى نفر هستند كه مى توانند از موقعيت و واقعيت آن حضرت آگاهى داشته باشند. اما البته اين توجيه ـ اگرچه باريك و دقيق است ـ ولى طبق آن, ديگر نبود آن سى نفر موجب تنهاييِ دلتنگ سازنده نخواهد بود .

نكته سوم مطلبى است كه هر دو روايت در آن صراحت دارند, و آن اين كه آن حضرت از مردم كناره گيرى مى كنند. اين مطلب را به يكى از دو وجه ذيل مى توان حمل نمود:

وجه اول اين كه به اعتزال و كناره گيرى نسبى تفسير شود. بدين معنا كه حضرت مهدى & به صفت حقيقى خود ميان مردم نيست, گرچه به صورت يك فرد معمولى, در بين آن ها به سر مى برد. اين مطلب با نظريه دوم (پنهانيِ عنوان) سازگار است, اگرچه با ظاهر دو روايت مخالفت دارد, و هركس آن دو را بخواند اين مخالف برايش روشن خواهد شد .

وجه دوم كناره گيرى آن حضرت از مردم به طور مطلق است. اين وجه, به نظريه اول نزديك تر است, زيرا آن مستلزم كناره گيرى مطلق است, و با نظريه دوم منافاتى ندارد, زيرا امكان دارد كه امام & در حال دورى و كناره گيرى از مردم ديده شود, وليكن شناخته نشود. اما نيازى به اين فرض نيست, زيرا در صورت شناخته نشدن, ديگر كناره گيرى لازم نيست, مگر در مواردى كه بودن در ميان مردم, موجب آشكار شدن موقعيت آن حضرت & گردد .

/ 160