مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين است و آنچه آب دارد، تابش يا عكسى بيش نيست كه از ستاره يا ماه يا خورشيد بر او تابيده است، و ثابت هم نمى‏باشد، بلكه، على الاتصال در حال گذر وزوال است، و اتصال و ارتباط آبها در عين حركت است كه آنرا ثابت وانمود مى‏كند.




  • قرنها بگذشت و اين قرن نوى است
    عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم
    قرنها بر قرنها رفت اى همام‏
    آب مبدل شد در اين جو چند بار
    پس بنايش نيست بر آبى روان‏
    بلكه بر اقطار عرض آسمان



  • ماه آن ماه است و آب آن آب نيست
    ليك مستبدل شد آن قرن و امم
    وين معانى بر قرار و بر دوام
    عكس آن خورشيد دائم برقرار
    بلكه بر اقطار عرض آسمان
    بلكه بر اقطار عرض آسمان



(دفتر ششم مثنوى)

هر حسن و هر جمالى، و هر خوبى و هر كمالى مخصوص او و از آن اوست؛ له ما فى السموات و ما فى الارض و ان الله لهو الغنى الحميد (آيه 64، سوره حج).

طبعاً هر مداح و ثنايى، و هر حمد و ستايشى مخصوص او و متوجه به اوست، چه مدح كننده و حمد گو او را مدح كند و حمد گويد، و چه به زعم خويش و به اشتباه و خطا، غير او را مدح و ستايش كند؛ الحمدالله، وله الحمد.

و اين، معنى «الحمد لله رب العالمين» است كه هر روز و هر شب در نمازها و در مقام عبوديت، اظهار مى‏كنيم. معنى اين جمله و مقصود ازآن، تنها اين نيست كه بايد فقط او را حمد و ثناء گفت، و تنها اين نيست كه حمد و ثناء، مخصوص اوست. علاوه بر اينها، اين معنى هم مقصود است كه هر حمد و هر ثنايى از هر حمد گو و ثناگويى، در خصوص هر چيزى و هر كسى، چه بداند و چه نداند، متوجه حضرت حق مى‏شود و به او مى‏رسد.




  • زانكه خود ممدوح جز يك بيش نيست
    زانكه هر مدحى به نور حق رود
    مدحها جز مستحق را كى كنند
    ليك بر پنداشت گمره مى‏شوند.



  • كيشها زين روى جز يك كيش نيست
    بر صور و اشخاص عاريت بود
    ليك بر پنداشت گمره مى‏شوند.
    ليك بر پنداشت گمره مى‏شوند.



(دفتر سوم مثنوى)

بنابراين، آن كس كه خود را صاحب كمال مى‏داند، و به فضيلت و كمال خويش عشق مى‏ورزد، و از اين رو مدح و تعريف را دوست مى‏دارد، و از نقص و عيب خود رنج مى‏برد، و از اين جهت از ذم بدگويى مى‏ترسد، در وهم و خيال بسيار بى پايه، بسيار بزرگ، تودرتو، و وحشتناك، و در حجاب سخت و خطرناكى گرفتار شده است.

علاوه بر اينها، او با اين خصوصيت روحى، و با اين رذيله، به ورطه شرك افتاده، و در عين فقر و مسكنت، هواى الوهيت بر سر او زده، و از اين طريق به آتش سخط مقام الوهيت روى آورده است. و چنين كسى چگونه مى‏تواند راه سلوك در پيش گيرد، و بسوى خداى متعال سفر كند، و به جوار و لقاى او نايل آيد؟!.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، به شخصى كه شخص ديگرى را در نزد آن حضرت تعريف نمود، فرمود: «لو كان صاحبك حاضراً فرضى بالذى قلت، فمات على ذلك، دخل النار»(جامع السعادات، ج 2، ص 362) يعنى «اگر اين دوست تو كه او را مدح مى‏كنى حاضر باشد، و به آنچه تو در مدح او گفتى راضى گشته و باور كند، و با اين حالت از دنيا برود، داخل آتش مى‏شود».

/ 490