سحر با باد مىگفتم حديث آرزومندى
دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
جهان پير رعنا را ترحم در جبلت نيست
قلم را آن زبان نبود كه سر عشق گويد باز
وراى حد تقرير است شرح آرزمندى
خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندى
بدين راه و روش مىرو كه با دلدار پيوندى
زمهر او چه مىپرسى در او همت چه مىبندى
وراى حد تقرير است شرح آرزمندى
وراى حد تقرير است شرح آرزمندى