مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • خرم آنكه عجز و حرت قوت اوست
    هم در اول عجز خود را او بديد
    مرده شد دين عجايز برگزيد



  • در دو عالم خفته اندر ظل دوست
    مرده شد دين عجايز برگزيد
    مرده شد دين عجايز برگزيد



(دفتر ششم مثنوى)

صاحب آداب النفس در باب «حياء و وفاء» مطلبى از بعضى عرفاء نقل كرده است كه ترجمه آن با كمى تلخيص، چنين است:

«بعضى از علماء گفته است حياء بر چهار وجه است:

1- حياء جنايت، مانند حياء حضرت آدم عليه السلام كه نداء گرديد، آيا از ما فرار مى‏كنى؟ گفت: نه، بلكه، از تو شرم مى‏كنم.

و بعضى از صالحين را ديدند كه در خارج مسجد به نماز ايستاده است. به او گفته شد، چرا داخل مسجد نمى‏شوى تا نماز در مسجد به جا آورى؟ گفت: حياء مى‏كنم داخل بيت او شوم در حالى كه او را معصيت كرده‏ام.

2- حياء تقصير، مانند حياء ملائكه كه مى‏گويند: «سبحانك ما عبدناك حق عبادتك»يعنى «پروردگارا، تو منزهى، تو را آنچنان كه حق عبوديت توست، عبادت نكرديم».

و بعضى از خوبان گفته است: بسا كه نماز به جا مى‏آورم و به هنگام انصراف از آن، همانند كسى كه دزدى كرده است، سخت شرمنده مى‏شوم.

3- حياء اجلال، مانند حياء اسرافيل كه بر اثر معرفت وى از قدر و عظمت حق، از شدت حياء در برابر جلال او، آنچنان مى‏شود كه خود را در زير جناح خود مى‏پوشاند، و از حياء همانند يك پرنده بسيار كوچك مى‏گردد. و لذا گفته مى‏شود كه حياء از حق، موجب ذوب شدن است، و نيز گفته شده، حياء، ذوبان درون است به جهت اطلاع مولى.

4- حياء كرم است، مانند حياء نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كه حياء مى‏كرد به صحابه بگويد بلند شويد و برويد، در حالى كه آنها باسخنان طولانى خود موجبات اذيت آن حضرت را فراهم مى‏نمودند، تا جايى كه خداى متعال به آنان دستور داد و فرمود: «ولا مستأنسين لحديث»و از همين باب است گفتار خداى متعال كه از زبان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى‏شنويم: «الشيب‏نور من انوار و أنا استحيى أن احرق نورى بنادرى»يعنى «سفيدى موى، نورى از انوار من است، و من حياء مى‏كنم نور خود را با آتش خود بسوزانم».

و «يحيى بن معاذ» محاسن سفيد خود به دست مى‏گرفت و با خداى مناجات مى‏نمود و مى‏گفت: سبحان الله،بنده گناه مى‏كند، و او حياء مى‏نمايد!!».

چه بهتر به بعضى ديگر از گفته‏هاى ارباب سلوك در باب «حياء» عبودى نيز اشاره كنيم.

گفته‏اند، كلام خداى متعال كه مى‏فرمايد: «و المستغفرين بالاسحار» و از استغفار صاحبدلان در دل شب و در سحرها خبر مى‏دهد، اشاره بر اين دارد كه آنان شب به تهجد و عبادت پردازند، و در آخر شب از عبادت شبانه خود شرم، و از عيوب عبادت خود حياء نموده، و بر آنها استغفار كنند.

و نيز گفته‏اند:

الف: نفس بايد از عصيان در محضر رحمن حياء كند. روايت شده در زمان خلافت عمر، زنى جوانى را بسوى خود خواند. همينكه جوان به او دست يافت، شرم از خدا وجود وى را گرفت و چنان به وى غالب آمد كه به حال غشوه افتاد. او را به منزل خود بردند، و چند روزى به بدترين حال باقى ماند، و سپس از دنيا رفت.

ب: روح بايد از كثرت احسان پروردگار خود حياء كند، كه او مى‏فرمايد: «و أحسن كما أحسن الله اليك» يعنى «اى انسان، نيكى كن آنچنان كه خدا به تو نيكى نموده است».

ج: عقل بايد از نسيان خدا حياء كند، و در حالى كه همه چيز از همه سو به سوى او مى‏خوانند و به ذكر او دعوت مى‏كنند، او را فراموش نكند.

د: و بالاخره سر بايد از توجه به غير او حياء كند.

سخن در باب حياء از حق در مقام عبوديت، و حالات و خصوصياتى كه از اهل حياء و وفاء نقل گرديده، بسيار زياد است، و حقايق ناگفتنى اين باب هم بى شمار.

/ 490