پس بيفزا حاجت اى محتاج زود تا بجوشد از كرم درياى جود
تا بجوشد از كرم درياى جود تا بجوشد از كرم درياى جود
(دفتر دوم مثنوى)2- باز آن حضرت مىفرمايد: «ان الرجل ليذنب الذنب فيندم عليه و يعمل العمل فيسره ذلك فيتراخى عن حاله تلك، فلان يكون على حاله تلك خير له مما دخل فيه» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العجب) يعنى«شخص گناه مىكند وبعد سخت پشيمان مىشود، و سپس عمل خوب انجام مىدهد و اين كار او را مسرور مىكند وآن حالت اولى، يعنى پشيمانى و نگرانى را از دست مىدهد. پس اگر بر همان حالت اولى خود باشد،براى اوبهتر از حالت بعدى است.» باز تأمل و تعمق را به عهده شما مىگذاريم.در آداب النفس عيناثى آمده است كه: «حفص بن حميد گفت: به ابن مبارك گفتم: مردى پيش روى من مرد ديگرى را كشت و با ديدن اين حادثه در باطن من چنين خطور كرد كه من از اين قاتل بهتر هستم. ابن مبارك گفت: خود را ايمن دانستن تو، بدتر از گناه اوست».باز در همين كتاب آمده است كه: «شخصى به عايشه گفت: من كى بدانم كه نيكوكارم؟ جواب داد: آنوقت كه بدانى بدكار و خطاكارى. گفت: و كى بدانم بدكار و خطا كارم؟ جواب داد: آنوقت كه بدانى تو نيكوكارى».3- و نيز آن حضرت مىفرمايد: «أتى عالم عابداً فقال له: كيف صلاتك؟ فقال: مثلى يسال عن صلاته؟! و أنا أعبدالله منذ كذوا و كذا، قال: فكيف بكائك؟ قال: أبكى حتى تجرى دموعى، فقال له العالم: فان ضحكك و أنت خائف أفضل من بكائك و أنت مدل،ان المدل لا يصعد من عمله شىء»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العجب)يعنى «عالم فهميدهاى بر عابدى وارد شد. به او گفت: نماز تو چگونه است؟ عابد جواب داد: آيا كسى همچون من كه مدتهاى طولانى است به عبادت خدا مشغولم از نمازش سؤال مىشود؟! گفت: گريهات چگونه است؟ عابد جواد داد: آنچنان گريه مىكنم كه اشك از چشمانم سرازير مىشود. پس آن عالم به عابد گفت:خنده تو در حالى كه خائف هستى بهتر از گريه توست در حالى كه به عمل خود مىبالى و به آن اعتماد دارى.حقيقت اين است آنكه به عمل خود مىبالد، از عمل او چيزى به سوى خدا صعود نمىكند».عبادت اگر عبادت باشد، معرفت انسان به حق را بيشتر مىكند، و هر چه معرفت به مقام ربوبى بيشتر وكاملتر باشد، عبادت انسان هر چه بالا باشد در نظر او ناچيزتر، و خود انسان نزد خود قاصرتر و در محضر جناب او شرمندهتر مىگردد، تا جايى كه به عجز خود از أداى حق عبوديت او واقف گردد، و از اينكه به جوار جناب او راه نيابد نگران و خائف باشد، آن هم نگرانى و خوفى كه در لفظ عبارت نيايد، و در ذهن و در تصور نگنجد،و در وهم نامحرمان راه نيابد. در نتيجه هر چه عبادت انسان