مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنچه تا اينجا گفتيم از جهت گرفتارى دوم بود، و اما از جهت گرفتارى اول:

آن كس كه عبادات و مجاهدات خود را چيزى مى‏بيند، و خود را در ميدان عبوديت چيزى مى‏شمارد،وبر خود و عبادات خود مى‏بالد، و از خود و عبادات وطاعات خود راضى ومسرور مى‏باشد، بايد بداند در جهل فوق تصور،و در بى خبرى وبى ادبى بسيار وحشتناكى غوطه ور است.

او اگر گناه مى‏كرد و از گناه خود نادم وشرمنده مى‏گشت، و با ندامت وشرمندگى وترس و اضطراب به سر مى‏برد، خيلى بهتر از اين بود كه به «عجب» آيد و از خود و راضى گردد، بنحوى كه گويى عبادتى مناسب ساحت قدس پروردگار انجام داده گويى منتى بر خداى متعال دارد!!.

در اين روايات، و در نكات و اشارات آنها دقت مى‏كنيم.

1- امام صادق سلام الله عليه مى‏فرمايد: «ان الله علم ان الذنب خير للمؤمن من العجب و لولاذلك ما ابتلى مؤمن بذنب أبدا»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العجب)يعنى «خداى متعال به اين علم داشت كه گناه براى مؤمن بهتر از عجب است، و اگر اين معنى نبود هرگز مؤمنى به گناه مبتلا نمى‏شد».

تأمل و دقت با شما باشد. اميد است تأمل عميق داشته باشيد وبدانيد عبوديت با شكستگى ومسكنت است.




  • پس بيفزا حاجت اى محتاج زود
    تا بجوشد از كرم درياى جود



  • تا بجوشد از كرم درياى جود
    تا بجوشد از كرم درياى جود



(دفتر دوم مثنوى)

2- باز آن حضرت مى‏فرمايد: «ان الرجل ليذنب الذنب فيندم عليه و يعمل العمل فيسره ذلك فيتراخى عن حاله تلك، فلان يكون على حاله تلك خير له مما دخل فيه» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العجب) يعنى«شخص گناه مى‏كند وبعد سخت پشيمان مى‏شود، و سپس عمل خوب انجام مى‏دهد و اين كار او را مسرور مى‏كند وآن حالت اولى، يعنى پشيمانى و نگرانى را از دست مى‏دهد. پس اگر بر همان حالت اولى خود باشد،براى اوبهتر از حالت بعدى است.» باز تأمل و تعمق را به عهده شما مى‏گذاريم.

در آداب النفس عيناثى آمده است كه: «حفص بن حميد گفت: به ابن مبارك گفتم: مردى پيش روى من مرد ديگرى را كشت و با ديدن اين حادثه در باطن من چنين خطور كرد كه من از اين قاتل بهتر هستم. ابن مبارك گفت: خود را ايمن دانستن تو، بدتر از گناه اوست».

باز در همين كتاب آمده است كه: «شخصى به عايشه گفت: من كى بدانم كه نيكوكارم؟ جواب داد: آنوقت كه بدانى بدكار و خطاكارى. گفت: و كى بدانم بدكار و خطا كارم؟ جواب داد: آنوقت كه بدانى تو نيكوكارى».

3- و نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «أتى عالم عابداً فقال له: كيف صلاتك؟ فقال: مثلى يسال عن صلاته؟! و أنا أعبدالله منذ كذوا و كذا، قال: فكيف بكائك؟ قال: أبكى حتى تجرى دموعى، فقال له العالم: فان ضحكك و أنت خائف أفضل من بكائك و أنت مدل،ان المدل لا يصعد من عمله شى‏ء»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العجب)يعنى «عالم فهميده‏اى بر عابدى وارد شد. به او گفت: نماز تو چگونه است؟ عابد جواب داد: آيا كسى همچون من كه مدتهاى طولانى است به عبادت خدا مشغولم از نمازش سؤال مى‏شود؟! گفت: گريه‏ات چگونه است؟ عابد جواد داد: آنچنان گريه مى‏كنم كه اشك از چشمانم سرازير مى‏شود. پس آن عالم به عابد گفت:

خنده تو در حالى كه خائف هستى بهتر از گريه توست در حالى كه به عمل خود مى‏بالى و به آن اعتماد دارى.

حقيقت اين است آنكه به عمل خود مى‏بالد، از عمل او چيزى به سوى خدا صعود نمى‏كند».

عبادت اگر عبادت باشد، معرفت انسان به حق را بيشتر مى‏كند، و هر چه معرفت به مقام ربوبى بيشتر وكاملتر باشد، عبادت انسان هر چه بالا باشد در نظر او ناچيزتر، و خود انسان نزد خود قاصرتر و در محضر جناب او شرمنده‏تر مى‏گردد، تا جايى كه به عجز خود از أداى حق عبوديت او واقف گردد، و از اينكه به جوار جناب او راه نيابد نگران و خائف باشد، آن هم نگرانى و خوفى كه در لفظ عبارت نيايد، و در ذهن و در تصور نگنجد،و در وهم نامحرمان راه نيابد. در نتيجه هر چه عبادت انسان

/ 490