مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
داشتند، هميشه در حال انكسار ومسكنت بودند وخود و عبادات خود را ناچيز مىديدند و از اينكه خداى متعال آنان راقبول نكند وبه حرمان وخسران گرفتار آيند سخت مضطرب وخائف بودند، بنحوى كه در تصور امثال ما نمىگنجد.از باب مثال: لازم است با به نظر آوردن مجاهدات عبودى و مقامات عاليه حضرت سيد الاوليا أميرالمؤمنين وساير ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين، در مناجات شعبانيه آنان كه همه در ماه شعبان مىخواندند و با آن مناجات مىكردند دقت كند و ببيند انكسار و استكانت آنان در مقام عبوديت چه بوده و واقعاً مسئله چيست و چگونه است؟! البته در حدى كه به عقول عادى و جزئى مىآيد، و نه آنچنان كه خود آنان مىدانستند و مىدانند.مثلاً تأمل كند در اين جملات از همين مناجات كه:1- «اللهم صل على محمد وآل محمد واسمع دعائى اذا دعوتك و اسمع ندائى اذاناديتك و أقبل على اذا ناجيتك فقد هر بت اليك و وقفت بينى ديك مستكيناً لك متضرعا اليك راجيا لما لديك ثوابى...»يعنى (خدايا بر محمد و آل محمد رحمت بفرست، و آنگاه كه دعاء مىكنم و تو را مىخوانم، مرا اجابت فرما، و هر وقت تو را نداء مىكنم، نداى مرا بپذير، و به هنگامى كه با تو مناجات مىنمايم، به من اقبال كن كه من فرار نمودهام به سوى تو، و با مسكنت ايستادهام در پيشگاه تو، در حالى كه به جناب تو متضرع هستم، و ثواب خود ازآنچه نزد توست اميد دارم...».شروع اين مناجات با همين جملات است كه ذكر كرديم.2- «... الهى ان حرمتنى فمن ذا الذى يرزقنى، و ان خذلتنى فمن ذاالذى ينصرنى، الهى أعوذبك من غضبك و حلول سخطك، الهى ان كنت غير مستأهل لرحمتك فأنت أهل أن تجود على بفضل سعتك...»يعنى «... خدايا، اگر محرومم كنى، پس چه كسى حاجتم دهد؟! و اگر مخذولم بگردانى، چه كسى مرا يارى كند؟! خدايا، به تو پناه مىآورم از غضب تو و از حلول سخط تو، خدايا، اگر من سزاوار رحمت تو نيستم، تو سزوار اين هستى كه به فضل سعه خود بر من احسان كنى...».3- «... الهى ان عفوت فمن أولى منك بذلك، و ان كان قددنا أجلى و لم يدننى منك عملى فقد جعلت الاقرار بالذنب اليك و سيلتى...»يعنى «... خدايا، اگر عفو كنى، چه كسى بهتر از توست بر اين امر، و اگر أجل من نزديك شده ولى عمل من مرا به تو نزديك نگردانيده، اقرار بر گناه در پيشگاه تو را وسيله خود قرار دادهام...» تأمل در اين فقرات كه از باب نمونه ذكر كرديم، و تأمل در فقرات ديگر همين دعاء، و تأمل در دعاهاى ديگر مىتواند براى ما حقايق و دقايق زيادى را در خصوص انكسار و مسكنت، روشن كند.سالك صادق بايد در اينها به تأمل عميق بپردازد، و نيز، در حالات، گريهها، و نالههاى حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين در مقام خوف و انكسار بخوبى دقت كند،تا راه خود بشناسد و رموز بندگى را ياد بگيرد.مرحوم نراقى در جامع السعادات، در جلد اول، در صفحه 346 مىگويد: «و روى انه أوحى الله تبارك و تعالى الى موسى عليه السلام : أن يا موسى أتدرى لم اصطفيتك بكلامى دون خلقى؟ قال: يارب و لم ذلك وفأوحى الله تبارك و تعالى اليه: انى قلبت عبادى ظهراً لبطن فلم أجد فيهم أحداً ؟ذل نفسا لى منك يا موسى انك اذا صليت وضعت خدك على التراب »يعنى «روايت شده، خداى متعال به حضرت موسى عليه السلام وحى فرمود: اى موسى، آيا ميدانى چرا من تو را در ميان خلق خودم براى تكلم انتخاب نمودم؟ موسى گفت: پروردگارا، براى چه بود؟ خداى متعال به او وحى فرمود: من ظاهر و باطن همه بندگانم را نظر كردم و كسى را نيافتم كه باطنا در برابر من با مسكنتتر و شكستهتر از تو باشد. اى موسى، تو از جهت ظاهر نيز به هنگام نماز صورت خود را با تذلل به خاك مىنهى».عطف نظر جناب او بر دلهاى شكسته است، و او بر قلوب منكسره عنابت دارد. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.در كتاب آداب النفس عيناثى آمده است كه: «ازمطرف بن عبدالله نقل مىشود كه گفت: شب را بخوابم و صبح