مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
اگر رياء در بين نباشد، آن داعى الهى در وجود او نيست كه فقط براى خدا قيام به آن عمل عبودى بكند اين صورت نيز به همان صورت اول نزديك است و از جهت بطلان عمل و مسائل ديگر شبيه آن است.3- مقصود او هم امتثال امر حق و تقرب به او باشد، هم نيل به اغراض ديگر از قبيل اطلاع اين و آن، و مدح و تعريف آنان، و كسب منزلت نزد آنان، و جاه و شهرت و مقام، و اهداف نفسانى و دنيوى كه از طريق همين اطلاع مردم و مدح و تعريف آنان، و از طريق جلب قلوب آنان به آنها مىرسد. يعنى هر دو جنبه، هم جهت رياء، هم جهت امتثال و تقرب، با هم مساوى باشند و هيچ كدام بر ديگرى رجحان نداشته باشد، بنحوى كه اگر كسى نمىديد و اغراض ديگر حاصل نمىشد و در مسير اهداف نفسانى دنيو او قرار نمىگرفت، داعى طاعت از حق و امتثال امر، و داعى تقرب به حق به تنهايى او را وادار به عبادت نمىكرد و آنرا انجام نمىداد. و نيز، اگر مسئله امتثال امر و تقرب به حق در ميان نبود، فقط براى نشان دادن به اين و آن و براى اغراض نفسانى و اهداف دنيوى اقدام به عبادت نمىنمود و اين جهات نيز به تنهايى او را وادار به عبادت نمىكرد.اين صورت از رياء نيز اگر چه با دو صورت قبلى فرق مىكند، ليكن در اينكه موجب بطلان عبادت و فساد عمل مىباشد، و در اينكه چنين عبادتى به سوى حضرت پروردگار صعود نمىكند و چنين كسى از عهده تكليف بر نمىآيد و امر خدا را امتثال نكرده و تقربى نداشته است، هيچگونه شبههاى نيست.رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «يقول الله تعالى: من عمل لى عملا أشرك فيه غيرى فهوله كله، و أنامنه برئ، و أنا أغنى الاغنياء عن الشرك» (جامع السعادات، ج 2، ص 370) يعنى «خداى تعالى مىفرمايد: هر كس عملى را براى من انجام دهد كه در آن غير من را شريك بگرداند، همه آن عمل مخصوص همان غير خواهد بود و من از چنين عملى بيزارم، و من از شرك از همه غنىتر هستم».شبيه همين مضمون از امام صادق سلام الله نيز در اصول كافى در باب رياء نقل شده است.و نيز از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود: «لا يقبل الله تعالى عملا فيه مثقال ذرة من رياء»(جامع السعادات، ج 2، ص 370). يعنى «خداى تعالى قبول نمىكند عملى را كه در آن به اندازه ذرهاى رياء باشد».كما اينكه از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «ان ادنى الرياء شرك»(جامع السعادات، ج 2، ص 370) يعنى «كمترين رياء، شرك است».4- مقصود اصلى او از عمل بودى همان امتثال امر حق و تقرب به او باشد، بنحوى كه او به هر صورت آن عمل عبودى را انجام خواهد داد، چه كسى بداند و مطلع بشود، و چه كسى نداند و مطلع نگردد، چه در معرض ديد اين و آن باشد، و چه نباشد. ليكن به لحاظ اينكه گرفتار نفس و هواهاى نفسانى است، از اطلاع يافتن اين و آن به نشاط خاصى برخوردار مىگردد و با حال و ذوق مخصوصى عمل عبودى را انجام مىدهد، و اما به وقت تنهايى و آنجا كه كسى يا كسانى حاضر و ناظر نيستند، آن نشاط و آن حال و هوا را ندارد و بى نشاط و بى حال و بى ذوق است، و عبادت را با كسالت انجام مىدهد.اين هم صورتى از صور گوناگون «رياء» است. در اين مورد از جهت بطلان عبادت و فساد عمل و يا عدم بطلان اصل آن، ما هيچگونه نظرى نمىدهيم و لازم است هر كسى به استنباط خود از ادله شرعى عامل باشد در صورتى كه از اهل استنباط و اجتهاد باشد، والا به فتواى مرجع تقليد خود عمل نمايد. البته در صور قبلى نظر فقهاى شيعه همان است كه گفتيم، و بطلان عبادت بدون شبهه و مقتضاى صريح ادله شرعى است. با قطع نظر از حكم فقهى، در اينكه اين هم صورتى از رياء است، شكى نيست.در اين زمينه به اين روايت از حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين عليه السلام دقت مىكنيم كه فرمود:«ثلاث علامات للمرائى: ينشط اذا رأى الناس، و يكسل اذا كان وحده، و يحب ان يحمد فى جميع اموره»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الرياء) يعنى «براى صاحب رياء سه علامت هست: وقتى مردم مىبينند به نشاط مىآيد، و وقتى تنهاست كسالت دارد، و دوست مىدارد در همه كارهايش او را تعريف