مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
به تضرع و ابتهال بپردازد، به سجده افتد، به نماز بايستد، استغفار نمايد، محاسبه كند، و بالاخره، مجاهدت ورزد.شما اگر به فكر سلوك افتاده باشيد، در اوايل امر همين حال را در خود مىبينيد. يعنى به وضوح مىيابيد كه خوشايند شما به غفلت گذرانيدن لحظات وساعات است، و دوست مىداردبه حال خود باشيد. و هر وقت قصد ذكر و عبادتى مىكنيد، مىبينيد براى شما سخت مىآيد كه روى به جانب خداى متعال بياوريد وبه ذكر و عبادت بپردازيد، و سستى، كسالت، و بطالت را مىخواهيد، نه مجاهدت و جديت را.مىبينيد بسيار خوب است انسان قصد حضرت حق كند و طالب او باشد، و بسيار خوب است انسان از همه چيز دل بردارد و روى به جناب او بياورد و شب و روز در طلب حضرت مقصود باشد، و كاملا آرزو مىكنيد كه شما هم اينچنين باشيد، و تصميم هم مىگيريد كه چنين باشيد، وليكن همينكه مرحله عمل مىرسد، مىبينيد هيچ اشتياقى نداريد قيام به عبادت كنيد، و سخت مىآيد اينكه به مجاهدت بپردازيد و قدم در ميدان طلب بگذاريد. گويى راحت خود را در اين مىيابيد كه قصد حضرت حق، و اراده جناب او نكنيد، و مانند هميشه به بطالت بگذارنيد، و لحظات و ساعات عمر خويش را با مألوفات و مأنوسات معمولى و هميشگى پر كنيد و سپرى سازيد.اين حالت همان رذيله سستى، كسالت، و بطالت، و به تعبيرى، رذيله «غفلت» است كه من و تو گرفتار آن هستيم. و اين حالت، يا اين رذيله، از جمله هواهاى نفسانى، و از جمله حجب ظلمانى است.شايد بعضيها توجه نداشته باشند كه اين هم يكى از هواهاى نفسانى و يكى از حجابهاى ظلمانى است. ليكن اينها در اشتباه هستند، و همين اشتباه هم موجب اين مىشود كه مسئله را ساده بگيرند و يا يك موضوع مرموز تلقى بكنند، و در نتيجه در كنار زدن اين حالت از خود يعنى در شكستن اين هواهى نفسانى و بر طرف كردن اين حجاب ظلمانى مسامحه نمايند و مجاهدت لازم را انجام ندهند، و براى هميشه گرفتار همين حالت باشند و در سلوك خود موفق نشوند، يعنى عمر خويش با سستى و كسالت و بطالت بگذرانند و تا آخر با «غفلت» به سر برند.هر كسى با كمى تأمل مىيابد كه اين حالت، يعنى سستى، كسالت، و بطالت، مقتضاى نفس است، و نفس انسان راحتى و خوشى را در اين مىبيند كه به عبادت قيام نكند و به مجاهدت نپردازند، بلكه، به حال خود باشد.شما با دقت در حال خود با وضوح مىيابيد كه به عبادت و مجاهدت پرداختن خوشايند نفس شما نيست، و خوشايند آن همين است كه به حال خود باشد، و به حال خود بودن، همان سستى و كسالت و بطالت است، و خوشايند نفس شما همين امور است. (دقت شود).به حال خود بودن، با سستى و كسالت گذارنيدن، با خيال و اوهام خوش بودن، و حضرت مقصود را فراموش كردن، رذيلهاى است كه قرآن كريم در آيات متعدد با اشارات گوناگون به آن پرداخته، و جهل و بى خبرى، و ضلالت و خسران صاحبان اين رذيله را بيان مىكند.در آيه 179 سوره اعراف مىفرمايد: «و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم أعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم أضل اولئك هم الغافلون»يعنى «بسيارى از جن و انس كه خلق كردهايم راه جهنم در پيش گرفتهاند و روى به آن آوردهاند. آنان را دلهايى است كه با آن دلهايشان يافتنيها را نمىيابند، و آنان را چشمهايى است كه با آن چشمها ديدنيها را نمىبينند، و آنان را گوشهايى است كه با آن گوشها حقيقتها را نمىشنوند. اينان همانند چهارپايان بى معرفتاند و بلكه از آنها هم گمراهترند، و اينان همان غافلانند».تأمل وتدبر در آيه شريفه را به عهده ارباب بصيرت مىگذاريم.دل بايد دل فاقد شعور و معرفت باشد، چشم بايد چشم بى بصيرت، و گوش بايد گوش ناشنواى حقيقت باشد، تا انسان به خود نيايد و فرصتى را كه براى بازگشت به موطن اصلى در اختيار دارد، به غفلت، سستى، و كسالت بگذارند، و در طلب موطن خويش، يعنى جوار حضرت حق نباشد.در آيه 39 سوره مريم مىفرمايد: «و أنذرهم يوم الحسرة اذقضى الامر و هم فى غفلة و هم لا يؤمنون» يعنى