پشت آمد از حديقه وز گياه
كاى سليمان معدلت مىگسترى
داد ده ما را كه بس زاريم ما
مشكلات هر ضعيفى از تو حل
داد ده ما را ازين غم كن جدا
دست گير اى دست تو دست خدا
از سليمان نبى شد دادخواه
بر شياطين و آدمى زاد و پرى
بى نصيب از باغ و گلزاريم ما
پشه باشد در ضعيفى خود مثل
دست گير اى دست تو دست خدا
دست گير اى دست تو دست خدا
پس سليمان گفت اى انصاف جو
داد و انصاف از كه مىخواهى بگو
داد و انصاف از كه مىخواهى بگو
داد و انصاف از كه مىخواهى بگو
گفت پشه داد من از دست باد
ما ز ظلم او به تنگى اندريم
داد ما و انصاف ما بستان ازو
اى كريم عادل اكرام خو
كاو دو دست ظلم بر ما برگشاد
با لب بسته از و خون مىخوريم
اى كريم عادل اكرام خو
اى كريم عادل اكرام خو
پس سليمان گفت اى زيبا دوى
حق به من گفته است هان اى دادور
تا نيايد هر دو خصم اندر حضور
حق نيايد پيش حاكم در ظهور
امر حق بايد كه از جان بشنوى
مشنواز خصمى تو بى خصم دگر
حق نيايد پيش حاكم در ظهور
حق نيايد پيش حاكم در ظهور
گفت قول تست برهان درست
خصم من باد است و او در حكم تست
خصم من باد است و او در حكم تست
خصم من باد است و او در حكم تست