ما همه شيران ولى شير علم حملهمان پيدا و ناپيداست باد جان فداى آنكه ناپيداست باد
حملهمان از باد باشد دمبدم جان فداى آنكه ناپيداست باد جان فداى آنكه ناپيداست باد
(دفتر اول مثنوى)ثانياً: به لحاظ اينكه تحصيل «حضور دل» كه اصل مسئله و حضور مىباشد براى سالك در اوايل سلوك صعب الوصول است، چه بهتر در مرحله اول از طريق تحصيل «حضور فكر» به تحصيل «حضور دل» بپردازد. به اين نحو كه تصميم بگيرد «فكر» خود را از همان وقت كه مىخواهد شروع به عبادت، يا ذكر، و يادعا بكند، از همه جا و از همه چيز قطع نمايد و متوجه خداى متعال، و معنى آنچه در محضر او مىگويد بگرداند. در ضمن، در اثناى عبادت، يا ذكر، و يا دعا، هر وقت و هر جا به هر بهانهاى و به هر علتى «فكر» وى خواست به اين سو و آن سو برود، نگذارد و «فكر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. و اگر «فكر» او بر اثر غفلت به اين سو و آن سو رفت، فوراً متذكر بشود، و رشته فكر را قطع كند و به «حضور» بر گردد.بر اين تصميم در مقابل عمل كاملا ملتزم باشد و مجاهدت كند، و در مجاهدت به هيچ وجه سستى ننمايد، و از آن خسته نشود. پيداست كه با ادامه اين مجاهدت به تأييد خداى متعال و هدايتهاى او روز به روز به «حضور فكرى» موفقتر خواهد شد؛ و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.با موفق گشتن به «حضور فكرى» بالطبع از «حضور دل» نيز برخوردار مىگردد، البته از مراتب اوليه آن.يعنى با حضور «فكر» مسلماً حضور «دل» نيز تا حدودى تحقق خواهد يافت، زيرا با توجه كامل فكر به يك جهت، دل هم به همان جهت و به همان سو كشيده مىشود. (دقت شود).مدتى كه به اين صورت ادامه داد، و از طريق تحصيل «حضور فكرى» توانست «حضور دل» را نيز تا حدودى به دست بياورد، و در مجموع، تحصيل حضور فكرى و قلبى براى وى به تأييد خداى متعال و بر اثر مجاهدت نسبتاً آسان و ممكن شد، بعد از آن بايد تصميم بگيرد «فكر و دل» را، يعنى هر دو را از همان وقت كه شروع به عبادت، يا ذكر، و يادعا مىكند از همه جا و از همه چيز بريده، متوجه خداى متعال، و معنى آنچه در محضر او مىگويد و انجام مىدهد بكند. و در ضمن، مراقبت نمايد كه فكر و دل را در حال حضور نگه دارد، و وساوس و خواطر، و هر آنچه مىخواهد فكر و دل را به اين طرف و آن طرف ببرد از خود دفع كند، و به «حضور» ادامه دهد، و اگر غفلتى عارض شد، فوراً بر گردد.با عمل بر اين تصميم، و مجاهدت پى گير، روز به روز باذن الله به «حضور» يعنى «حضور فكرى و قلبى» موفقتر خواهد شد، و در نتيجه، به آنچه مقصود اصلى درباب «حضور» مىباشد، يعنى به «حضور دل» در حدى كه در اين مرحله امكان آن هست، نايل خواهد گشت.مراتب عاليه «حضور» را در مراحل و منازل بعدى سلوك مىتوان رسيد، نه در اين مرحله كه اوايل سلوك مىباشد.