تعلقات دنيوى و ترك هواها و مشتهيات نفسانى مىفرمايد:«ولقد كان فى رسول الله صلى الله عليه و آله كاف لك فى الأسوة، و دليل لك على ذم الدنيا و عيبها، و كثرت مخازيها و مساويها، اذ قبضت عنه أطرافها، و وطئت لغيره أكنافها، و فطم عن رضاعها، و زوى عن زخارفها».يعنى «و در روش رسول الله صلى الله عليه و آله همه آنچه لازم است براى تو «اسوه» باشد وجود دارد، و نشانههاى روشن بر اين معنا را كه دل دادن به دنيا مذموم است، عيب است،و رسواييهاى زياد و بديهاى بى شمار دربر دارد، در روش آن حضرت به وضوح مىيابى. زيرا مىبينى كه همه علقها و وابستگيهاى دنيا از حضرتش گرفته شده است، وليكن براى غير او همه آنها فراهم گرديده است. مىبينى آن حضرت به تأديب ربوبى از شير مادر دنيا به كلى جدا گرديده، و از زينتهاى دنيا دور نگه داشته شده است».بيان، بيان عجيبى است. نكتهها، رمزها، و اشارتهاى اين بيان را فقط اهل آن مىفهمند، و آنچنان عميق، و در عين حال، آنچنان وسيع است كه نمىشود با گفتن و نوشتن حق مطلب را ادا كرد.همين قدر به سالكان با بصيرت و به دردمندان با معرفت، اين توضيه را داريم كه هر چه مىتوانند در اين جملات به دقت بپردازند، و آنچه را كه بايد، اخذ كنند، بر اين توصيه خود تأكيد هم مىكنيم.به آنها كه خيلى خوب نمىتوانند هر حقيقتى را در جاى خود آن حقيقت بفهمند، و نمىتوانند هر حقيقتى را در جاى خود آن حقيقت قرار دهند، و حقايق و مطالب را به هم مىآميزند، و در نتيجه از حقايق معارف آنچنان كه بايد، سر در نمىآورند نيز توصيه مىكنيم كه تأمل كنند چرا آن حضرت از آنچه مباح است اين اندازه دورى مىكرده است؟! و آيا از همين جا اين معنا را به دست نمىآورند كه مباح، مباح است، اما در جاى خود و براى اهل آن، و همين مباح، سزاوار نيست در جاى ديگر و براى اهل آن؟!. اين بهانه هم ز دستان دلى ست كه ازويم پاى دل اندر گلى ست كه ازويم پاى دل اندر گلى ست كه ازويم پاى دل اندر گلى ست (دفتر ششم مثنوى)