مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«سجدة الشكر واجبة على كل مسلم تتم بها صلاتك، و ترضى بها ربك، و تعجب الملائكة منك، و ان العبد اذا صلى ثم سجد سجدة الشكر فتح الرب تبارك و تعالى الحجاب بين العبد و بين الملائكة فيقول: يا ملائكتى انظروا الى عبدى أدى فرضى و أتم عهدى ثم سجدلى شكراً على ما أنعمت به عليه، ملائكتى ما ذاله عندى؟ قال: فتقول الملائكة: يا ربنا رحمتك، ثم يقول الرب تبارك و تعالى: ثم ماذاله؟ فتقول الملائكة: يا ربنا جنتك، فيقول الرب تعالى: ثم ماذا؟ فتقول الملائكة: يا ربنا كفاية مهمة، فيقول الرب تعالى: ثمّ ماذا؟ فلا يبقى شى‏ء من الخير الاقالته الملائكة، فيقول الله تعالى: يا ملائكتى ثم ماذا؟ فتقول الملائكة:

يا ربنا لا علم لنا، فيقول الله تعالى: لاشكرنه كما شكرنى، و أقبل اليه بفضلى و أريه وجهى» . [1] اين روايت را با اينكه نسبتاً طولانى بود، با اين همه در اينجا آورديم تا ارباب بصيرت در آن تأمل كنند، و در نكات و رموز آن به دقت عميق بپردازند. پيداست اهل معرفت، و آشنايان به زبان روايات، اين مكالمه را كه بظاهر مكالمه ساده‏اى است، ساده نمى‏گيرند، و حقايق را از اين جملات، آنچنان كه بايد، برداشت مى‏كنند.

و اينك ترجمه ساده آن:

«سجده شكر واجب است بر هر مسلمانى. با اين سجده نمازت را اتمام و تكميل مى‏نمايى، و با آن پروردگارت را از خود راضى مى‏كنى، و بر اثر آن ملائكه الهى از حسن عبوديت تو به تعجب مى‏آيند. و حقيقت اين استكه وقتى بنده نماز بجا آورد و سپس سجده شكر نمود، پروردگار متعال پرده از ميان او و ملائكه بر مى‏دارد، ومى گويد، اى ملائكه من، به بنده من نظر كنيد كه فريضه مرا ادا نموده، و عهد مرا بجا آورده، سپس جهت شكر نعمتهايى كه به او عطا كرده‏ام مرا سجده كرده است. ملائكه من، كدام عطا، و چه نعمتى سزاوار اوست نزد من؟.

امام فرمود: ملائكه مى‏گويند، پروردگارا، رحمت تو. خداى تبارك و تعالى مى‏گويد، سپس چه؟ ملائكه مى‏گويند، پروردگارا، بهشت تو. خداى تبارك و تعالى

[1]. وسائل الشيعة، ط ج، ج 4، ص 1071 و 1072.

/ 490