حضرت اراده كرده است، از افق درك ما و امثال ما بسيار بالاتر مىباشد.از اين بيان بخوبى استفاده مىكنيم كه به مقام ذات هيچ گونه راهى نيست، نه عقل و فكر را، نه وهم را، و نه كشف و عيان را، و نيز، نه اشاره عقلى را، و نه اشاره وهمى را.حتى اگر عقل و عشق همگام باشند، و با بلند پروازيهاى خود بخواهند به سوى مقام ذات اوج بگيرند،راه به جايى نبرده، به حيرت افتاده، و بر عجز و قصور خود در اين ميدان با كمال شرمسارى اعتراف كنند.
سحرگاهان كه مخمور شبانه
نهادم عقل را ره توشه از مى
نگار مىفروشم عشوهاى داد
ز ساقى كمان ابرو شنيدم
نبندى ز آن ميان طرفى كمروار
برو اين دام بر مرغ دگرنه
كه عنقا را بلند است آشيانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه
به شهر هستيش كردم روانه
كه ايمن گشتم از مكر زمانه
كه اى تير ملامت را نشانه
اگر خود را ببينى در ميانه
كه عنقا را بلند است آشيانه
كه عنقا را بلند است آشيانه