مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
است، و اين، جاى تعجب بسيار، و تحير سخت است كه چرا چنين شده است؟!.و نيز، براى تو معلوم گرديده است كه فضيحت بارتر از خود اين جهل و غفلت اين است كه همين انسان با چنين وضع دردناك و شرم آورى كه در پيش گرفته است، چنان اظهار بندگى كند كه گويى وى در همه احوال ادب بندگى را مراعات مىكند، و در همه حركات و سكناتش محضر پروردگارش را در نظر دارد، و آنچه او مىخواهد، همان را انجام مىدهد؛ اياك نعبد!!حال كه تو همه اينها را با هدايتهاى ربوبى فهميدهاى، و با توفيق الهى در مرتبهاى از مراقبه قرار گرفته است كه از اين جهل و غفلت خود را كنار كشيدهاى، و در همه حركات خويش ادب حضور را مراعات مىكنى، اولا هر وقت غفلتى پيش آمد، و از مراعات محضر حق در حركات ظاهرى و باطنى خويش غافل گشتى، سعى كن فوراً بر گردى و توبه كنى، و به خطاى خود ادامه ندهى، و براى آنچه پيش آمد استغفار كن؛ استغفارى كه غفران ربوبى را در پى داشته، وتبعات و تيرگيهاى اين خطا و گناه را از باطن تو پاك كند.وثانياً در خصوص گذشته خويش، كه تو نيز همانند اكثر مؤمنين گرفتار اين نوع از جهل و غفلت بود، به قضاوت بنشين و حساب كن. زمانهاى بسيار طولانى، و به تعبير ديگر، عمرى با همين جهل و غفلت گذراندهاى، حضرت معبود را فراموش نمودهاى، از حضور در محضر او غافل بودهاى، و در حركات و سكنات خود جانب او را مراعات نكردهاى. آداب حضور را زير پا گذاشته، و توجه نداشتهاى كه او حاضر، و بر همه حركات تو ناظر است.به ياد بياور د رآن ايام كه در چنين حالتى بودهاى، چه حركاتى در باطن و ظاهر از تو سر مىزده است؟!حركاتى كه شايد خود نيز د رآن وقت، به لحاظ اينكه مراقبت بر احوال و اعمال خود نداشتهاى، نمىدانستهاى كه چه قدر بر خلاف ادب حضور، يا چه قدر شرم آور، و يا چه اندازه موجب سخط پروردگار بوده است؟! نه در حركات وسكنات ظاهرى محضر او را مراعات مىكردهاى، و نه در حركات و سكنات باطنى و قلبى. و اين در حالى بوده است كه تو در اعمال و رفتار خود محضر يك مخلوق ناچيز را، و حتى محضر هر خسى را مراعات مىكردهاى، و در محضر انسانى مانند خود از انجام دادن حركت نامناسب سخت اجتناب داشتهاى، و براى حضور در محضر وى آدابى قايل بودهاى كه از مواظبت بر آنها هيچ گاه غفلت نمىكردهاى!!.تو خود انصاف كن كه اين جرم يا جرايم، چه اندازه بد، فضيحت بار، و يا هلاكت بار است؟!. آيا محضر پاك و بالاى پروردگار متعال را كمتر از محضر هر خسى مىدانستهاى؟! آيا جناب او را كوچك مىشمردهاى؟! و يا احاطه و علم او را ناقصتر از علم و درك يك انسان به حساب مىآوردهاى؟!.شايد اينها نبوده است، و خدا نكند اينها باشد، و شايد عفو بزرگ پروردگار، كرامت صفات او، عيب پوشى او،مهلت دادن او، و حلم بالاى او بوده است كه چنين جرأت وگستاخى را براى من و تو و ديگران آسان نموده است.هر چه بوده و هر چه باشد، بسيار بد بوده، وشرم آور و هلاكت بار، بنحوى كه در جمله و عبارت نمىگنجد، و تو اگر دل روشن و فهم خوب داشته باشى، به بزرگى اين جرم، و به اهميت اين گناه تا حدودى پى مىبرى.در هر صورت، براى اين خطاى بزرگ و جرم دردناك و به عبارت صحيحتر، براى اين خطاها و جرايم چه بايد كرد،و چه راهى بايد در پيش گرفت؟. و اضافه كن بر اين جرايم خود، جرم يا جرايم ديگرى را كه اگر بزرگتر و سنگينتر از اينها نباشد،كمتر نيست. و آن اينكه، تو با اين وضعى كه داشتهاى، دعوى عبوديت نيز مىكردهاى، و اين دعوى دور از حقيقت را تكرار هم مىنمودهاى ؛ اياك نعبد!!.چاره اين قبيل دردها، چنان كه گذشت، توبه و روى آوردن به معذرت خواهى و استغفار است. گرچه اين جرايم بسيار سنگين، و اين خطاها بسيار بزرگ است، ليكن عفو پروردگار بزرگتر از آنها، و مغفرت او واسعتر است. آيه اول بحث را فراموش نكن كه فرمود: «و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفوراً رحيماً» و نيز، اين جمله از دعاى ابوحمزه ثمالى را در نظر داشته باش كه مىگويد، و مىگويى: «الهى و سيدى و عزتك و جلالك لئن طالبتنى بذنوبى لا طالبنك بعفوك».