متعال غافل شدى، تشتت و پراكندگى به باطن تو راه يافت، و به سوى افكار و اوهام و خيالات كشيده شدى، بدان وسوسه شيطان و نفس به تو روى آورده است، و سعى كن فوراً بر گردى و توبه كنى، و به اين خطاى فضيحت بار و خطرناك ادامه ندهى، و ادب حضور را زير پا نگذارى. و با شرمندگى و انكسار براى آنچه پيش آمد نيز استغفار كن، تا خداى متعال از خطاى تو بگذرد، و با آن تو را مؤاخذه نكند. و هر چه مىتوانى مواظبت كن كه اين خطا تكرار نشود، و توفيق آن را هم از خود پروردگار متعال طلب كن. اين از يك سو، و از سوى ديگر:در اين باب گذشته خود را نيز به ياد بياورد و حساب كن. ببين در عبادتها، مخصوصاً در نمازهايى كه در گذشته به جاى مىآوردى چه حال داشتى؟ و ببين ادب حضور را مراعات مىكردى يا نه؟ پيداست كه خواهى ديد متأسفانه تو نيز همانند اكثر مردم گرفتار اين خطاى بزرگ بودهاى، و با كمال جهل وگستاخى در محضر خاص ربوبى ادب را زير پا گذاشتهاى، آن هم نه يك بار و دوبار، بلكه مدتهاى طولانى و بى شمار!!.حالت خود در عبادتها و نمازهاى گذشته را در نظر خود خوب مجسم كن، مخصوصاً حالت تشتت و پراكندگى خود در نمازها را و به نظر بياور، كه چگونه به ظاهر به نماز مىايستادى، و از اول تا آخر نماز در اين فكر و آن فكر غوطه ور مىشدى، و بكلى از پروردگار متعال غافل مىگشتى، و فقط صورتى از نماز را تصوير مىكردى، و گمان هم داشتى كه نماز به جاى مىآورى، و رسم بندگى ادا مىكنى!!. فكر مىكردى به عبادت حضرت معبود قيام كردهاى، با او به مناجات پرداختهاى، و به زيارت پروردگارت روى آوردهاى، در حالى كه باطناً روى گردان از او، و مشغول با اين و آن بودهاى!!. چه جهالتى؟! چه فضيحتى؟! و چه خطاى بزرگ، يا خطاهاى بزرگى؟!.چگونگى امر و بزرگى اين جرم را نه من مىتوانم در لفظ و عبارت بگنجانم، نه تو، و نه ديگرى. تو اگر دل روشن و عقل آگاه داشته باشى، خود مىفهمى چه بوده است. و مىفهمى كه بايد استغفارها داشته باشى، و بايد با شرمندگى و ندامت، و شكستگى و فقر، و گريه و تضرع استغفار كنى، كه خطا و جرم، بسيار بزرگ، و بسيار زياد بوده است. راه ده آلودگان را العجل تا كه غسل آرند ز آن جرم دراز در صف پاكان روند اندر نماز در فرات عفو و عين مغتسل در صف پاكان روند اندر نماز در صف پاكان روند اندر نماز (دفتر پنجم مثنوى)