اشك مىبار و همى سوز از طلب همچو شمعى سر بريده جمله شب
همچو شمعى سر بريده جمله شب همچو شمعى سر بريده جمله شب
(دفتر پنجم مثنوى)مقال ديگرى در سوز دل و گريه از سوز دل و گريه گفتيم، و به ظاهر سخن خود را به آخر برديم و گمان كرديم آنچه گفته شد كافى است. اما:دل به فرياد آمد و گريه شكايت سر داد كه كم گفتى، وبسيار كم گفتى. نه از گفتنيهاى اسرار گفتى، و نه جز يك مورد از گفتههاى پيامبر و ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين. اسرار گريه گرچه زياد است و بسيارى هم ناگفتنى، وليكن گفتنيهايى هم دارد كه لااقل مىبايست به گوشههايى از آنها اشاره مىشد، تا اهل اشارت را موجب تذكر و بصيرت، و اهل حجاب و غفلت را موجب تعجب و حيرت گردد. گفتههاى پيامبر و ائمه هم گرچه بسيار است و نمىشود همه را گفت، وليكن بعضى را مىشود گفت، و بايد گفت، تا دردمندان را مايه بشارت، و فريب خوردگان را مايه حسرت شود.اين، اجمالى از فرياد دل، و حديث سر بستهاى از شكايت گريه بود كه [1]. اصول كافى ط ج،ج2، ص 478.