مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوار حضرتش به معنى كلمه جوار رحمت حق است، زيرا كه حقيقت نورى او جلوه اتم، و ظهور اكمل اسماء رحمت است؛ و ما أرسلناك الا رحمة اللعالمين.

آن كه د رجوار او قرار مى‏گيرد، به شرط اينكه از اهل آن جوار باشد، و سنخيت لازم را داشته باشد، از فيض اسماءرحمت، و از تجليات آنها، به نحو خاص، و به نحو اسرارآميزى برخوردار مى‏گردد كه در غير جوار او آن برخوردارى را در آن حد نخواهد داشت.

البته اشتباه نشود، سخن در نزديكى و دورى ، و درجات برخوردارى است، والا حضرتش شفيع كل است، و هر كسى چه دور باشد چه نزديك، چه غايب باشد چه حاضر، چه اين زمان باشد چه آن زمان و چه هر زمان، چه بداند و چه نداند، از شفاعت او، و از وساطت او در برخوردارى از افاضات ربوبى مستثنى نيست، چه در دنيا، و چه آخرت.




  • او شفيع است اين جهان و آن جهان
    اين جهان گويد كه تو رهشان نما
    آن جهان گويد كه تو مهشان نما



  • اين جهان در دين و آنجا در جنان
    آن جهان گويد كه تو مهشان نما
    آن جهان گويد كه تو مهشان نما



(دفتر ششم مثنوى)

نمى‏خواهيم در مقام آن حضرت و منزلت او سخن بگوييم، كه نه جاى آن است، نه مجال موجود مناسب آن. منظور فقط تذكر اين حقيقت است كه هر چه انسان به جوار آن حضرت كه مقام محمود وساطت عام و ولايت مطلقه را دارد نزديك‏تر باشد، از رحمت وبركات الهى در صورتى كه از اهل آن باشد، بيشتر و بهتر برخوردار مى‏گردد، چه در زمان حيات آن حضرت باشد، و چه در زمان به ظاهر وفات او.

در زمان حيات حضرتش اين معنى براى بيداران روشن بود، و ارباب بصيرت از ياران و پيروان، مخصوصاً خواص به آن آگاه بودند و توجه داشتند، آن هم هر كسى به اندازه خود و معرفت خود. و روى همين حساب هم جوار پر بركت و ملكوتى آن حضرت را مغتنم مى‏شمردند. در اين بين، غافلان بى‏خبرى هم بودند كه باز بى‏خبرى آنها در درجات مختلف بود.

آنها كه بيدار بودند به وضوح اين را مى‏يافتند كه وقتى در جوار او هستند از حال و هواى جذبات، و رحمت و غفران حق، و بر اثر آن، انجذاب به عوالم عاليه، و انقطاع از دنيا و تعلقات آن را د روجود خود به صورت مشهود مى‏ديدند، و به روشنى لمس مى‏كردند.

در روايتى كه در اصول كافى آورده است، سلام بن مستنير مى‏گويد: من نزد امام باقر سلام الله عليه بودم كه حمران بن اعين وارد محضر آن حضرت شد. وى از چند چيز سؤالاتى كرد، و هنگامى كه مى‏خواست بلند شود و برود، به امام گفت، خدا شما را براى ما نگه بدارد و ما را از وجود شما بهره‏مند بگرداند، مى‏خواستم اين را به شما بگويم كه، ما وقتى به محضر شما مى‏آييم، از نزد شما بيرون نمى‏رويم مگر در حالى كه دلهاى ما خاشع گشته است، و دنيا را فراموش كرده‏ايم، و آنچه از مال و منال در دست اهل دنيا هست نزد ما بى ارزش شده است. سپس، بعد از اينكه از اينجا رفتيم، وقتى به مردم و با تجار مختلط مى‏شويم، باز علاقه به دنيا پيدا مى‏كنيم.

راوى مى‏گويد، امام درجواب فرمودند: اين، دلهاست كه گاهى سخت مى‏شوند، و گاهى خاشع مى‏گردند. سپس اضافه كردند و فرمودند:

«أما ان أصحاب محمد صلى الله عليه و آله قالوا: يا رسول الله نخاف علينا النفاق، قال: فقال: ولم تخافون ذلك؟ قالوا: اذا كنا عندك فذكر تنا و رغبتنا وجلنا و نسينا الدنيا و زهدنا حتى كأنا نعاين الاخرة و الجنة و النار و نحن عندك، فاذا خرجنا من عندك و دخلنا هذه البيوت و شممنا الا ولاد و رأينا العيال و الاهل يكاد أن نحول عن الحال التى كنا عليها عندك و حتى كأنالم نكن على شى‏ء، أفتخاف علينا أن يكون ذلك نفاقاً؟ فقال لهم الرسول صلى الله عليه و آله: كلا ان هذه خطوات الشيطان فيرغبكم فى الدنيا، و الله لوتدومون على الحالة التى و صفتم أنفسكم بها لصافحتكم الملائكة و مشيتم على

/ 490