عشق آن شعله است كاو چون برفروخت
تيغ لا در قتل غير حق براند
ماند الا الله باقى جمله رفت
خود هم او بود اولين و آخرين
شرك جز از ديده احول مبين
هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت
درنگر آخر كه بعد از لا چه ماند
شاد باش اى عشق شركت سوز زفت
شرك جز از ديده احول مبين
شرك جز از ديده احول مبين