مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روى انسان باز شده و بالاخره بخود آمده و بيدار مى‏شود و از راهى كه قبلا در پيش گرفته بود بر مى‏گردد و در راهى كه بايد در پيش بگيرد قدم مى‏گذارد. درست مانند كسى كه در خواب باشد و خواب ببيند و در همان عالم خواب براساس يافته‏هاى خيالى خويش فكرها داشته و تصميم‏ها گرفته و راه و روشى براى خود در پيش بگيرد، و دفعة بيدار شده و همه را باطل بيند و حقيقت را چيز ديگر يافته و راه خود اتخاذ كند.

به همين لحاظ خداى متعال در خود قرآن به تدبر در آيات آن و به تعمق در اشارات آيات با لحن و بيان خاصى تأكيد نموده و با آن امر مى‏كند. در آيه 29 سوره ص مى‏فرمايد: «كتاب أنزلناه اليك مبارك ليدبر وا آياته و ليتذكر اولوا الالباب» يعنى «اين قرآن كتابى است كه ما بر تو نازل كرديم و كتابى است پر بركات، تا در آيات آن به تدبر بپردازند و بر اثر تدبر صاحبان فكر و عقل متذكر گردند». و در آيه 24 سوره محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى‏فرمايد: «أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها» يعنى «آيا در قرآن تدبر نمى‏كند؟! و يا قفلهايى كه براى دلهاست، به دست آنان بر دلهايشان زده شده است؟!».

اين آيه حاكى از اين حقيقت است كه تدبر در آيات قرآنى موجب يقظه و تنبه است، مگر اينكه انسان به دست خويش قفل يا قفلهايى كه مخصوص دلهاست و آنها را از كار مى‏انداز و از حركات باز مى‏دارد، بر دل خويش بزند. و به تعبيرى، حاكى از اين امر است كه مواجه شدن با آيات قرآن، و تلاوت و يا شنيدن آيات، و ممارست داشتن با آيات، و در عين حال، بيدار نگشتن و بخود نيامدن، در غفلت بودن و عمر خود را بغفلت سپرى كردن، در عالم و هم و خيال بسر بردن، در فريب دامه‏دار حيات دنيا افتادن، سراب را حقيقت پنداشتن و از حقيقت باز ماندن، در تعلقات و هواها فرو رفتن، در حجب ظلمانى محبوس و محبوستر گشتن، و بالاخره بسوى حرمان و خسران در حركت بودن، يا بر اثر عدم تدبر لازم در آيات قرآنى است و يا بر اثر قفلهايى كه به دست خود انسان‏ها بر دلهاى آنان زده شده است و مانع از اينست كه اين دلها و صاحبان آنها بيدار شوند و بخود آيند. روشنتر اينكه، شنيدن آيات و يا تلاوت آنها، و با اين حال، به خود نيامدن و بيدار نگشتن، مسئله ساده‏اى نيست و نمى‏شود به آسانى از كنار آن گذشت. يا تدبر نبوده و يا دل، دل نبوده.

هميشه بوده‏اند و نيز هستند كسانى كه آيات قرآنى را تلاوت نموده و يا شنيده‏اند و متنبه شده و بيدار گشته و به راه افتاده‏اند، كما اينكه، بسيار بوده و هستند كسانى كه آيات قرآن را هميشه تلاوت كرده و يا شنيده‏اند و ليكن در غفلت خويش باقى مانده‏اند. و چه مثالى بهتر از من و تو؟!!.

گاهى تلاوت و يا استماع يك آيه از آيات قرآن آنچنان در وجود كسى اثر گذاشته و در دل او مى‏نشيند كه بكلى او را منقلب نموده و سخت بخود آورده و همه اوهام و خيالات او را درهم ريخته و او را بيدار مى‏كند، آنهم بنحوى كه كاملا موجوديت خيالى وى را بهم زده و به راهى كه بايد داشته باشد مى‏اندازد.

مى‏گويند، فضيل بن عياض در اول امر خود راهزن بود و قطع طريق مى‏كرد. به زنى عاشق شد. به هواى او قصد منزل وى نمود. در همانحال كه از ديوار بقصد او بالا مى‏رفت، از كسى كه در آن نزديكى مشغول تلاوت قرآن بود اين آيه را شنيد كه: «الم يأن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق» (آيه 16 سوره حديد). يعنى «آيا براى آنان كه ايمان آورده‏اند وقت آن نرسيده است كه دلهايشان روى به خدا متعال آورده و به ياد او بوده و پذيراى حق و حقيقت گردند؟!». او همينكه اين آيه را شنيد، گفت: «يارب قد آن» يعنى «پروردگارا، وقت آن رسيده است». سپس از همانجا منصرف شد و برگشت و راه عبادت و زهد و مجاهدت در پيش گرفت.

گفته شده است كه وى فرزندى داشت به نام على كه از خود او در زهد و عبادت و مجاهدت بالاتر بود ولى زياد عمر نكرد. گفته‏اند روزى در مسجدالحرام در نزديكى آب زمزم ايستاده بود و از كسى كه مشغول تلاوت و قرائت قرآن بود، آيه‏هاى «وترى المجرمين يومئذ مقرنين فى الاصفاد سرابيلهم من قطر ان تغشى وجوهم النار» (آيه 49 و 50 سوره ابراهيم) را شنيد و همانجا افتاد و مُرد.

/ 490