بانوى بانوان به تناسب شخصيت والا و ابعاد گوناگون شخصيت شكوهبارش، نامهاى مختلفى دارد. و روشن است كه هر كدام،اشاره به بعدى از ابعاد شخصيت او مى نمايد.
فاطمه
روايات گوناگونى در مورد نامگذارى آن حضرت به اين نام مبارك رسيده است كه ما پيش از ترسيم اين روايات خاطرنشان مى سازيم كه؛ نام مقدس فاطمه از واژه ى «فطم» كه به معناى بريدن و جدا كردن است، برگرفته شده است. بر اين اساس هنگامى كه گفته مى شود:«فطمت الام طفلها» و يا «فطمت الحبل» به اين معناست كه مادر كودك خويش را از شير برگرفت و يا ريسمان بريده شد.علامه مجلسى در اين مورد مى گويد:چه بسيار كه اسم فاعل به مفهوم اسم مفعول مى آيد. براى نمونه: «سر كاتم» و «مكان عامر» كه به مفهوم مكتوم و معمور، يعنى پوشيده داشته شده و آباد شده آمده است. همانگونه كه در قرآن شريف نيز: «فى عيشة راضية» به معناى «فى عيشة مرضية» آمده است. و اينك اين شما و اين هم برخى از روايات پيرامون اين نام مقدس.
پيروان او از آتش در امان داشته شده اند
ششمين امام نور از پدران گرانمايه اش و آنان از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:اءن جبرئيل قال له:... سميت فاطمة، فى الارض، (لانها) فطمت شيعتها من النهار. [ بحارالانوار، ج 43، ص 18. ] فرشته ى وحى به او پيام آورد كه: اين دخت گرانمايه در زمين «فاطمه» نامگذارى شد، چرا كه پيروان راستين او از آتش دوزخ در امان داشته شده اند.
خدا، او و پيروانش را از آتش در امان داشته است
هشتمين امام نور از پدران گرانقدرش و آنان ار پيامبر آورده اند كه فرمود:يا فاطمة اتدرين لم سميت فاطمة؟ قال على عليه السلام: لم سميت؟ قال: لانها فطمت هى و شيعتها من النار. [ بحارالانوار، ج 43، ص 14، ذخائرالعقبى، ص 26، چاپ قاهره، ينابيع المودة، ص 194. ] فاطمه جان! مى دانى چرا به اين نام، نامگذارى شده اى؟ امير مومنان پرسيد: چرا؟ فرمود: بدان دليل كه او و پيروان راستين اش از آتش دوزخ در امان داشته شده اند. و نيز فرمود:سميت فاطمة لان الله فطمها و ذريتها من النار، لقى الله منهم بالتوحيد و الايمان بما جئت به. [ بحارالانوار، ج 43. ] او فاطمه ناميده شده چرا كه خداى جهان آفرين او و هر كدام از نسل پاكش كه خداى را با توحيد گرايى و ايمان به آنچه من آورده ام، ديدار كند، همه را از آتش در امان داشته است. و نيز از پيامبر آورده اند كه فرمود:انما سميت ابنتى فاطمة، لان الله فطمها و ذريتها و محبيها عن النار. [ ينابيع المودة، ص 397، چاپ استامبول. ] دخترم فاطمه تنها بدين جهت به اين نام مقدس ناميده شد كه خدا او و نسل پاك و دوستداران واقعى اش را از آتش دوزخ در امان داشت. و نيز از پنجمين امام نور آورده اند كه فرمود:در روز رستاخيز فاطمه عليهاالسلام بر نزديك درب دوزخ مى ايستد و نيايشگرانه رو به آسمان مى گويد:الهى و سيدى، سميتنى فاطمة،... [ بحارالانوار، ج 43، ص 15. ] خداى من! سالار من! شما نام مرا فاطمه برگزيدى و به مهر خويش مرا و دوستداران نسل مرا از آتش در امان داشتى. بار خدايا! وعده ى تو حق است و تويى كه در وعده هايت تخلف نمى ورزى.از جانب خدا ندا مى رسد كه:هان اى فاطمه! درست گفتى، من تو را بدين نام نامگذارى كردم و تو و دوستداران تو و نسل تو را كه ولايت تو و نسل تو را داشته باشند همه را از آتش دوزخ در امان داشته ام. درست مى گويى، وعده ام حق است و من در وعده هاى خويش تخلف نمى ورزم...
او را از هر ناپسندى در امان داشت
از امام صادق است كه فرمود:آيا مى دانيد مفهوم واژه ى «فاطمه» چيست؟ يكى از شاگردان آن حضرت مى گويد، گفتم: سرورم بفرماييد چيست؟ فرمود: يعنى او از بديها و ناپسنديها جدا شده است.آنگاه فرمود:اگر امير مومنان با او پيمان زندگى مشترك امضاء نمى كرد، از آدم گرفته تا روز رستاخيز، در كران تا كران زمين همتا و همشانى براى او پيدا نمى شد.گفتنى است كه اين روايت را گروهى از دانشمندان و محدثان اهل سنت از جمله: «ابن شيرويه ديلمى» از «ام سلمه»، آن بانوى باشخصيت آورده است كه مى گويد: «پيامبر فرمود: اگر خدا على را نيافريده بود، براى «فاطمه» همشانى نبود.» اين مطلب را خوارزمى در كتاب «مقتل الحسين» ترمذى در كتاب «مناقب» مناوى در «كنوز الحقايق» و قندوزى در «ينابيع المودة» از «ام سلمه» و از «عباس» عموى پيامبر روايت كرده اند.
بركت شناخت او
از ششمين امام نور آورده اند كه:دخت فرزانه ى پيامبر فاطمه عليهاالسلام، بدان دليل به اين نام مبارك ناميده شد كه آفرينش از شناخت و معرفت او برگرفته شده است. [ بحارالانوار،ج 43، ص 65. ] و انما سميت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها. [ بحارالانوار، ج 43،ص 65. ]
امتياز او بر ديگران
از پنجمين امام نور حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود:آنگاه كه فاطمه عليهاالسلام ولادت يافت، خداوند به فرشته اى وحى فرمود كه نام «فاطمه» را بر زبان پيامبر جارى سازد. از اين رو پيامبر گرامى به خواست خدا نام گرانمايه ى او را «فاطمه» نهاد. سپس خدا به آن بانوى بافضيلت فرمود: من به وسيله ى دانش و بينش، تو را از ديگر بندگان جدا ساخته و بر همه ى آنان برترى بخشيدم و تو را پاك و پاكيزه ساختم.آنگاه امام باقر عليه السلام فرمود:به خداى سوگند كه خدا اين بانوى گرانمايه را بوسيله دانش و بينش از ديگران ممتاز ساخت و از همان عالم «ذر» او را پاك و پاكيزه قرار داد.
شكوه و عظمت اين نام مقدس
آرى اين نام پرشكوه نزد خاندان وحى و رسالت دوست داشتنى بود. آنان به اين نام و به اين بانو سخت احترام مى كردند و هر كس نيز بدين نام، ناميده مى شد به او احترام مى نمودند. براى نمونه:1- ششمين امام نور از يكى از يارانش كه خدا دخترى به او داده بود، پرسيد:نام او را چه برگزيده اى؟ او گفت: «فاطمه» حضرت فرمود: «فاطمه»؟! درود خدا بر «فاطمه» باد. و آنگاه افزود:اينك كه نام او را «فاطمه» نهاده اى، هرگز او را سيلى مزن و ناسزا نگو بلكه او را گرامى دار.2- در «وسايل الشيعه»از «سكونى» نقل شده است كه گفت:بر امام صادق عليه السلام وارد شدم در حالى كه افسرده و اندوهگين بودم. آن حضرت پرسيد: سكونى! چرا پريشانى و اندوه زده اى؟ گفتم: دخترى برايم متولد شده است...فرمود: نامش را چه نهاده اى؟ پاسخ دادم: «فاطمه» فرمود: آه! آه! آه! سپس فرمود:اينك كه نام او را «فاطمه» برگزيده اى به او ناسزا نگو و نفرينش منما و او را كتك مزن. [و سايل الشيعة، ج 7، باب احكام الاولاد. ] 3- در «سفينةالبحار» از امام كاظم عليه السلام روايت شده است كه فرمود:فقر و تنگدستى به خانه اى كه در آن نام «محمد» و «فاطمه» باشد، وارد نمى گردد.
واژه ى «ميثاق» يا عالم «ذر»
درپنجمين روايتى كه در مورد نام «فاطمه» و دليل اين نامگذارى از امام باقر عليه السلام آورديم، فرمود:«به خداى سوگند خدا در عالم «ميثاق»، او را پاك و پاكيزه آفريد و از ناپاكيها، پاك ساخت.» خاطر نشان مى گردد كه منظور از واژه «ميثاق» در روايت، همان عالم «ذر» مى باشد كه قرآن شريف بدان اشاره دارد و مى فرمايد:«و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالو بلى...» [ سوره ى 7، آيه ى174. ] «و به ياد آور هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، نسل آنها را برگرفت و آنان را گواه بر خود ساخت و فرمود:آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنان گقتند: چرا! گواهى مى دهيم...» چكيده ى سخن در اين مورد اين است كه خداوند نسل انسان را از صلب او، در حالى كه به صورت ذره بودند خارج ساخت، آنگاه آنان را به آدم نشان داد و فرمود:من از نسل تو پيمانى استوار مى گيرم كه تنها مرا بپرستند و شرك نورزند و من نيز روزى آنان را به عهده مى گيرم.سپس به آنان فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا گواهى مى دهيم كه تو پروردگار ما هستى. و پس از آن به فرشتگان فرمود: گواهى بدهيد!آنان نيز گفتند: گواهى مى دهيم. و نيز در اين مورد آمده است كه:خدا نسل آدم را در جهان «ذر» به گونه اى پديد آورد كه سخن خدا را بشنوند و بينديشند و آنگاه آنان را به صلب آدم باز گردانيد و مردم همگى محبوس خواهند بود تا خداوند هر كس را كه در آن زمان خارج ساخته است بار ديگر خارج سازد و به دنيا آورد، پس هر كس بر ايمان به خداى يكتا ثابت قدم ماند بر فطرت نخستين خويش باقى مانده و هر كس كفر ورزد، آفرينش و فطرت انسانى و توحيدگراى خويش را دگرگون ساخته و درخور كيفر است.اين انديشه و باور چكيده ى مطلبى است كه از بسيارى از روايات صحيح دريافت شده است و اين عالم را، عالم «ذر» يا عالم «ميثاق» ناميده اند. و امام باقر در بيان خويش بدين واقعيت اشاره مى كند كه: دخت سرفراز پيامبر،از همان هنگام و از همان عالم «ذر»، از عادت ماهانه، پاك و پاكيزه آفريده شده است.
در روايات
رواياتى كه از عالم «ذر» سخن دارند بسيارند كه به برخى از آنها نظر مى افكنيم:1- از امام صادق عليه السلام است كه فرمود:از پيامبر پرسيدند؛ شما به چه امتيازى بر فرزندان آدم پيشى گرفتيد و ممتاز شديد؟ در پاسخ فرمود: من نخستين كسى بودم كه به پروردگارم اقرار كردم زيرا آنگاه كه خدا از پيامران پيمان گرفت و آنان را بر سخنان و پيمانهاى خود گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ و آنان پاسخ دادند: چرا، من نخستين آنان بودم.2- «ابوبصير» آورده است كه از حضرت صادق پرسيدم:سرورم! با اينكه انسانها در عالم «ذر» بصورت ذره بودند، چگونه پاسخ خدا را دادند؟ فرمود: خداوند در آنها قدرت و توانى قرار داد كه هم سوال را دريافتند و هم توان پاسخ داشتند.3- «زراره» از امام باقر عليه السلام در مورد اين آيه شريفه پرسيد كه:«و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم.» يعنى چه؟ و چگونه؟ آن حضرت فرمود: خداوند نسل آدم را تا روز رستاخيز از پشت وى در حالى كه به اندازه ى ذره بودند خارج ساخت و خود را به آنان شناساند. و اگر چنين نبود، هيچ كس پروردگار خويش را نمى شناخت.4- هنگامى كه «عمر بن خطاب» پس از حج به «حجرالاسود» نزديك شد و آن را لمس نمود، گفت: هان! به خداى سوگند! مى دانم كه تو سنگ هستى و نه سودى توانى رسانيد و نه زيانى. اگر پيامبر تو را لمس نكرده بود من نيز چنين نمى كردم.امير مومنان به او فرمود:هان اى «اباحفص»! اين سخن را مگو، چرا كه پيامبر اين سنگ را تنها به خاطر حقيقتى كه مى دانست، لمس مى نمود. اگر تو قرآن را نيك مى خواندى و تفسير و تاويل آن را خوب مى دانستى، درمى يافتى كه اين سنگ، هم سود رسان است و هم زيان زننده و داراى دو چشم و دو لب و زبانى گويا و روان مى باشد كه براى هر كسى كه بر پيمانش با او وفا كند، گواهى خواهد داد.«عمر» گفت: يا«اباالحسن» اين سخن را از كتاب خدا برايم بيان كن.امير مومنان اين آيه را تلاوت فرمود:«و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظهورهم ذريتهم.» آنگاه افزود:زمانى كه فرزندان آدم با آزادى و شوق به پروردگارى خداى خويش زبان به اقرار گشودند، خداوند در مورد زيارت «كعبه» نيز از آنان پيمان گرفت. سپس كاغذى رقيق تر از آب آفريد و به قلم فرمان داد كه: هان! آمدن بندگانم به زيارت كعبه را بنويس؟ و قلم نوشت. آنگاه به اين سنگ فرمان داده شد كه دهانت را بگشا و سنگ چنين كرد و به دستور آفريدگار هستى آن نامه را بلعيد و دستور يافت كه آن را حفظ نما و بر آن بندگان شايسته كردارى كه به زيارت كعبه خواهند آمد، گواه باش و شهادت ده، و «حجرالاسود» در كمال فرمان بردارى فرود آمد و در اينجا استقرار يافت. و تو هان اى «عمر»! هنگامى كه آن را لمس مى كنى، نمى گويى:امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته...امانتم را ادا كردم و به پيمان خويش وفا نمودم تا اين سنگ به زيارت من گواهى دهد؟ «عمر» عرض كرد: چرا! به خداى سوگند.امير مومنان فرمود: اين دليل همان، پيمان فطرت است. و نيز شما خواننده ى عزيز اگر به كتاب ارزشمند «كافى» و «بحار» و ديگر كتاب ها و فرهنگ هاى روايى مراجعه نمايى، با روايات فراوانى در مورد عالم «ذر»روبرو خواهى شد، گرچه با همه ى اينها اين واقعيت بر برخى از دانشمندان ما پوشيده مانده و پيام آيه ى شريفه را نفهميده اند و در نتيجه در مورد روايات مورد اشاره- با اينكه هم شمارشان بسيار است و هم به اين حقيقت صراحت دارند- دچار ترديد شده اند. (كه خداى از آنان درگذرد).