انگيزه ى اين همه احترام
خورشيد در سينه ى مغرب ناپديد شد و ساعت بردن عروس از خانه ى پيامبر به خانه ى شوى گرانقدرش، على عليه السلام فرارسيد. پيامبر همه ى تدابير را براى شب عروسى انديشيده بود تا مراسم ازدواج دخت سرفرازش، فاطمه عليهاالسلام با وجود سادگى و سهولت و دورى از هر گونه تشريفات و تجملات از بالاترين درجه ى شكوه و زيبايى و محتوا و معنويت لبريز باشد. و راستى كه تاريخ چنين مراسم ساده و باصفا و پرشكوه و معنويتى را بياد ندارد. تا آنجايى كه «هيثمى» در «مجمع الزوائد» به نقل از «جابر» مى نويسد:ما در عروسى پرشكوه «على» و «فاطمه» حضور داشتيم، راستى كه مراسمى بهتر و پرجاذبه تر از آن نديديم.پيامبر به همسران خويش دستور داد تا فاطمه عليهاالسلام را براى عروسى بيارايند و آنان با مهر و شور مادرى او را آراستند و عطرآگين نمودند و زر و زيورهايى به او پوشانيدند.يكى سرمباركش را شانه زد و ديگرى آن را به گونه اى خاص تنظيم و مرتب نمود.آنگاه آن دخت بهشت، لباس خاص عروسى اش را كه «جبرئيل» از بهشت به ارمغان آورده و بى نظير بود به تن كرد و باشكوهى وصف ناپذير آماده ى حركت به خانه ى جديد خويش گرديد.روشن است كه باران مهر و عنايت پيامبر به «فاطمه»، در ميان همه ى دخترانش بى نظير بود و اين دلايل خاص خود را داشت كه مهمترين آنها ويژگيهاى اخلاقى و برتريهاى فكرى و معنوى دخت فرزانه اش بود.افزون بر عظمت بسيار خود «فاطمه»، شوى گرانمايه ى او نيز علاوه بر اينكه پسرعموى پيامبر شناخته مى شد، كسى بود كه در حقيقت برادر، وزير، جانشين، پرچمدار پرشكوه دين و راه و رسم عادلانه و انسانساز او، و داراى مواهب معنوى و ارزشهاى انسانى و سوابق درخشانى بود كه ديگر دامادهاى پيامبر نه اين خويشاوندى نزديك را داشتند و نه اين امتيازات خاص اخلاقى و عقيدتى و عملى را. و اين نيز انگيزه ى ديگرى بر تكريم و تجليل بيشتر پيامبر از «فاطمه» بود.از سوى ديگر فاطمه عليهاالسلام همان دخت بهشت است كه پيامبر گرامى از آينده ى شكوهبار و موقعيت ممتاز او آگاه است. مى داند كه بزودى آيه ى مباركه ى «تطهير» و «مباهله» و «مودت» در مورد او و خاندان پرافتخارش نازل مى شود و هموست كه مام فضيلت هاست و مام گرانمايه ى امامان نور، تا روز رستاخيز خواهد بود.كاروان عروسى دخت بهشت
سرانجام شب موعود فرارسيد، همان شبى كه دخت بهشت مى بايست با وجود پدرى چون پيامبر، احساسا يتيمى كند و به ياد فقدان مادرش «خديجه» بيفتد، چرا كه مادر در زندگى دخترش نقش مهمى ايفا مى كند. بويژه شب عروسى دخترش عدم حضور او سخت احساس مى گردد و آن شب مام پرفضيلت «فاطمه» در كنارش نبود.خورشيد آن روز در سينه ى مغرب غروب كرده بود كه، پيامبر گرامى دخت پاك و پرمعنويت خويش و داماد ارجمندش را فراخواند. «فاطمه» در حالى كه لباس بلندى بر تن داشت و دامان آن به زمين كشيده مى شد، به پيشگاه پدر آمد اما دنيايى وقار و شكوه و عظمت را مجسم مى ساخت و از شدت حياء عرق مى ريخت.گويى خداى پرمهر اراده فرموده بود كه مراسم عروسى «فاطمه» از هر جهت شكوهبار و ممتاز باشد و پيامبر خدا نيز در اين انديشه بود كه دخت بهشتى اش احساس بى مادرى نكند به همين جهت و روى مصالح ديگرى دستور داد مركب خاص خويش را آوردند و پارچه اى زيبا بر روى آن افكند و از دخت عزيزش خواست كه بر مركب بنشيند.آنگاه زمام مركب را به دست شخصيت بزرگى چون «سلمان» داد و خودش از پى مركب حركت كرد.شما اى خواننده ى گرامى، به خدايت سوگند! بينديش كه آيا تاكنون شنيده و يا نظاره نموده و يا در تاريخ بزرگان و سران جامعه ها؛ از پيامبران گرفته تا زمامداران دنيا، خوانده اى كه دخترى شب عروسى اش به خانه ى شوهرش روان باشد و آنگاه سالار پيامبران خدا مركب او را براند؟!آرى آسمانيان و زمينيان در مراسم پرشكوه شب عروسى «فاطمه» اين حوريه ى انسان نما شركت كردند.«خطيب بغدادى» در «تاريخ بغداد»، و «جوينى» در «فرائدالمسطين»، و «ذهبى» در «ميزان الاعتدال»، و «عسقلانى» در «لسان الميزان»، و «قرمانى» در «اخبارالدول»، و «قندوزى» در «ينابيع المودة»، از «ابن عباس» آورده اند كه:هنگامى كه دخت گرانمايه ى پيامبر فاطمه عليهاالسلام را به خانه ى على مى بردند، پيامبر گرامى پيشاپيش مركب او و فرشته ى وحى سمت راست و «ميكائيل» طرف چپ و هفتاد هزار فرشته از پى او حركت مى كردند و آن شب تا سپيده دمان آفريدگار هستى را ستايش و تقديس نمودند.از هفتمين امام نور آورده اند كه به نقل از پدران گرانمايه اش و آنان از «جابر بن عبدالله انصارى» آورده اند كه:هنگامى كه شب عروسى فرارسيد خود پيشواى بزرگ توحيد، مركب مخصوص خويش، معروف به «شهباء» را آورد و محملى بر آن آراست و با نهايت مهر و احترام از دخترش خواست تا بر آن قرار گيرد و بسوى خانه ى شوى ارجمندش حركت كند.آنگاه به «سلمان» دستور داد تا زمام آن مركب را برگيرد و خود آن بزرگوار نيز به همراه آنان حركت كرد.در ميان راه، پيامبر دريافت كه فرشته ى وحى و ميكائيل هر كدام به همراه هفتاد هزار فرشته، فرود آمدند.پيامبر از دليل فرود آنان پرسيد كه گفتند: براى بدرقه ى فاطمه به خانه ى شوى گرانمايه اش «على» آمده ايم.سپس جبرئيل و ميكائيل و فرشتگان و پيامبر خدا ضمن بدرقه ى پرفضيلت ترين دختر گيتى تكبير گفتند... و از همان هنگام تكبير در مجالس عروسى رسم گرديد. و نيز مردان «هاشمى» همگى در ركاب بانوى بانوان بودند و پيامبر دستور داد دختران «عبدالمطلب» و بانوان مهاجر و انصار به همراه عروس بهشت، حركت كنند و همسران پيامبر نيز پيشاپيش قافله و مركب عروس اشعارى پرمحتوا مى خواندند و شادى مى كردند.براى نمونه
1- بانوى بزرگ اسلام «ام سلمه» اين اشعار را مى خواند:سرن بعون الله جاراتى سرن بعون الله جاراتى و اشكرنه فى كل حالات و اشكرنه فى كل حالات
و اذ كرن ما انعم رب العلى و اذ كرن ما انعم رب العلى من كشف مكروه و آفات... من كشف مكروه و آفات...
يا نسوة استترن بالمعاجر يا نسوة استترن بالمعاجر و اذكرن ما يحسن فى المحاضر... و اذكرن ما يحسن فى المحاضر...
فاطمة خير نساء البشر فاطمة خير نساء البشر و من لها وجه كوجه القمر... و من لها وجه كوجه القمر...