در مورد بانو «ام سلمه» نيز همين مشكل تاريخى به چشم مى خورد. و نام او نيز براى نخستين بار در جريان پيوند ملكوتى امير مومنان و دخت گرانمايه ى پيامبر به ميان آمده است.نخست آنجا از او سخن مى رود كه؛ على عليه السلام هنگامى كه به خواستگارى «فاطمه» شتافت، پيامبر را در خانه ى «ام سلمه» زيارت كرد. و بار ديگر نام اين بانوى آزاده و با ايمان آنجا به ميان مى آيد كه پيامبر گرامى 3/ 1 از مهريه نقد فاطمه عليهاالسلام را نزد او به امانت مى سپارد تا شب عروسى به عنوان كمك به امير مومنان هديه شود. و نيز هنگامى از او سخن مى رود كه در جريان ازدواج اين دو گوهر تابناك جهان هستى نقش سخنگو و پيام رسان را بازى مى كند. اين از يكسو.اما از سوى ديگر تاريخ نشانگر آن است كه پيامبر گرامى در سال چهارم هجرى با اين بانوى فداكار و باايمان پيمان زندگى مشترك بست. در حالى كه تاريخ ازدواج حضرت «على» و فاطمه عليهاالسلام سال دوم هجرت است.با اين بيان، چگونه مى توان گفت كه او در ازدواج فاطمه عليهاالسلام همسر پيامبر بوده است.
پاسخ اين «چگونه؟»
در پاسخ اين سوال بايد يادآور گرديد كه:1- ممكن است ازدواج پيامبر با «ام سلمه» در همان آغاز ورود به مدينه انجام پذيرفته باشد و نه سال چهارم هجرت... پس آن ديدگاه قطعى به نظر نمى رسد.2- اما پاسخ خردپذيرتر و بهتر اين كه اين بانو، دختر عمه ى پيامبر بوده. با اين بيان چه مشكلى خواهد بود كه يك بانوى باشخصيت و كامل هاشمى در ازدواج دخت پيامبر همكارى جدى داشته باشد و به گونه اى مورد اعتماد باشد كه پيامبر او را امانتدار خانه و زندگى و دختر خويش نيز بنگرد؟ با اين بيان اين مشكل تاريخى نيز برطرف مى گردد.اين نكاتى است كه در اين مورد به نظر نگارنده رسيد و خداست كه به واقعيت رخدادها آگاه است.
سراى پرشكوه و پرمعنويت فاطمه
1- سراى فاطمه عليهاالسلام حرمت آن خانه ى پرمعنويت 2- زندگى خانوادگى عشق و شناخت متقابل 3- تاريخ و دروغ پردازيهاى رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم 4- طلوع دومين امام نور پيام شاد باش...5- ولادت سومين امام نور آفرين خدا بر اين كودك نورسيده 6- ولادت دخت ايمان و عفاف ستم و بيداد تاريخ هديه آسمان سمبل پايدارى 7- ولادت دومين دختر امير مومنان عليه السلام
سراى فاطمه
تمدن كنونى بشر اينك در مسير پيشرفت خويش بتدريج براى ارزشهاى اخلاقى و انسانى، حساب ويژه اى گشوده و به قداست و كمال و برخورداران از فضيلت ها بها مى دهد و در اين رابطه است كه برخى مكانها و جايگاه ها و زمانها سخت مورد تجليل و احترام قرار مى گيرد.براى نمونه:جهان معاصر اينك با وضع مقررات ويژه اى به سفارتخانه ها و هيئت هاى سياسى، مصونيت مى بخشد. و نيز با تنظيم قوانينى خاص، امنيت دانشگاه ها و مراكز علمى و تحقيقى را تضمين و تامين مى نمايد. و نيز با تدابير حقوقى و اخلاقى پايگاه هاى دينى و عقيدتى و مذهبى را گرامى داشته و از تعرض مصون مى شناسد.آرى جهان معاصر اينك پس از فراز و نشيب هاى بسيار به اين حقيقت ايمان آورده است در حالى كه اين واقعيت از سپيده دم آفرينش مورد عنايت پروردگار انسان بوده و پيامبران و پيشوايان آسمانى، بشريت را همواره به اين حقيقت توجه داده اند. و بر اساس همين واقعيت تاريخساز است كه در نگارش اسلامى همه ى مساجد، بويژه «مسجدالحرام» مورد كمال توجه است و براى حفظ حرمت آن مقررات ويژه اى رسيده است. آداب و مقرراتى كه به موجب آنها از ورود آلودگان به وباى شرك و ميكروب انحطاط آفرين كفر به ساحت آنها، جلوگيرى مى شود. همانگونه كه ورود در حالت جنابت و پليدى و يا عادت ماهانه ى زنان به آن مراكز مقدس نيز ممنوع شناخته شده است. و نيز در راه حفظ صيانت و حرمت اين مراكز مقدس عبادى و معنوى است كه آلوده ساختن آنها تحريم مى گردد و از انجام كارهايى كه باعث اهانت و يا خدشه دار شدن حرمت آنهاست، نهى مى شود و حرمت آنها بويژه مسجدالحرام، تا جايى است كه شكار پرندگان يا حيوانات در قلمرو آن- طبق شرايط فقهى- ناروا اعلان مى گردد.
حرمت آن خانه ى پرمعنويت
بايد اين حقيقت را پذيرفت كه خانه ى پرشكوه و اقامتگاه پرمعنويت فاطمه عليهاالسلام، هم به قداست و پاكى و روحانيت و معنويت ويژه اى آراسته است و هم بر پايه و اساس امتيازات و ارزشهاى والاى الهى و انسانى بنياد شده است.حق اين خانه ى پرشكوه را آن انسان آگاه و شايسته كردارى مى شناسد كه حق فاطمه عليهاالسلام و پدر و شوى گرانقدر و فرزندان ارجمندش را شناخه باشد.مرحوم علامه ى مجلسى به نقل از «انس بن مالك» و «بريده» آورده است كه: پيامبر گرامى اين آيه ى شريفه را تلاوت فرمود كه:«فى بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال... [ سوره 24، آيه 36». ] «در خانه هاى پرشكوهى كه خدا اجازه داده است كه برافراشته باشند و نام با عظمت خدا در آنها برده شود، و بامدادان و شامگاهان مردانى در آنها او را ستايش كنند...» هنگامى كه پيامبر آيه ى شريفه را تلاوت فرمود، مردى برخاست و گفت: اى پيامبر خدا! اين خانه ها كدامند؟ پيامبر فرمود:خانه هاى پيامبران ابوبكر برخاست و با اشاره به خانه ى امير مومنان و «فاطمه» دخت سرفراز پيامبر پرسيد: اى پيامبر خدا! آيا اين خانه هم از آن خانه ها بشمار مى رود؟ پيامبر فرمود: نعم، من افضلها!!آرى، از برترين آنهاست. [ تفسير برهان، ص 139. ] «ابن عباس» در اين مورد آورده است كه: در مسجد پيامبر بوديم كه يكى از حاضران اين آيه ى شريفه را تلاوت كرد كه: «فى بيوت اذن الله...» من از پيامبر پرسيدم كه: اى پيامبر خدا! آنها چه خانه هايى هستند؟ فرمود: بيوت الانبياء، و رواومى بيده الى منزل فاطمه! [ كشف الغمه . ] خانه ى پيامبران، و آنگاه با دست مبارك اشاره به خانه ى فاطمه عليهاالسلام نمود و فرمود: و اين خانه. و نيز در «كافى» از «جابربن عبدالله انصارى» است كه: روزى پيامبر به خانه ى دخت گرانمايه اش مى رفت و من نيز افتخار همراهى او را داشتم. هنگامى كه به درب سراى فاطمه رسيديم آن حضرت دست روى آن نهاد و درب را گشود و با صداى رسا فرمود:السلام عليكم!فاطمه عليهاالسلام در پاسخ پيامبر فرمود: سلام بر شما اى پيامبر خدا!پيامبر فرمود اجازه مى دهيد وارد شوم؟ فاطمه گفت: افتخار دهيد اى سفير خدا!پيامبر فرمود: آيا همراهى من نيز وارد شود؟ فاطمه عليهاالسلام گفت اجازه دهيد تا سرم را بپوشانم...پيامبر فرمود: «فاطمه» جان با گوشه اى از آن پارچه روانداز سرت را بپوشان!بانوى بانوان چنين كرد. آنگاه پيامبر فرمود سلام بر شما!«فاطمه» به گرمى پاسخ او را داد كه پيامبر بار ديگر اجازه ى ورود گرفت و همينگونه تا سه بار آن حضرت اجازه گرفت... و آنگاه گام به حريم پرمعنويت خانه ى «فاطمه» نهاد. [ الكافى، ج 5، باب الدخول على النساء، حديث 5. ] شما خواننده ى گرامى از اين رفتار درس آموز چه دريافت مى داريد؟! جز شكوه و احترام و حرمت بسيار خانه ى «فاطمه»؟
زندگى خانوادگى
دخت سرفراز پيامبر سرانجام به خانه ى شوى گرانمايه اش براى آغاز زندگى مشترك و حيات خانوادگى، انتقال يافت.او در حقيقت از بيت رفيع رسالت و نبوت به خانه ى پرشكوه قداست و امامت و ولايت راستين منتقل شد و بدينسان به اوج نيكبختى پر كشيد، چرا كه پس از آنكه دورانى پربار و پربركت در پرتو نبوت زندگى نموده بود، اينك با آغاز زندگى مشترك، قرين و همنشين امير فضيلتها شد.زندگى بانوى بانوان در خانه ى امير مومنان همراه تبلور و درخشندگى بود و هر روز زيبايى بيشترى به خود مى گرفت، چرا كه او در فضايى زندگى را شروع كرده بود كه لبريز از قداست و پاكى بود و پارسايى و شايستگى و سادگى و صفا در كران تا كران آن موج مى زد.او همتاى زندگى خويش را در كار دين و دنيا و آخرت يارى مى كرد و در ابعاد گوناگون مسائل اسلامى و فرهنگ دينى با او به سخن مى نشست و در كارهاى سخت و طاقت فرسا با او همكارى قهرمانانه مى نمود.
عشق و شناخت متقابل
را ستى كه اگر زندگى خانوادگى بر اساس هماهنگى در انديشه و عقيده و هدف و آرمان پى ريزى گردد و در كران تا كران آن مهر و عشق و احترام و رعايت حقوق متقابل حاكم باشد، چقدر اين زندگى شيرين و دوست داشتنى و سعادتمندانه خواهد بود!!(و براستى كه زندگى مشترك آن دو گوهر گرانمايه ى جهان هستى چنين بود. ) اين واقعيت جاى هيچ شگفتى ندارد، چرا كه بانوى بانوان از مقام والا و موقعيت شكوهبار شوى گرانقدرش در بارگاه خدا به خوبى آگاه بود و به همين دليل بسان يك زن باايمان بلكه بهتر و بيشتر، پيشواى راستين خويش را احترام مى كرد و در برابر او سراپا گوش و هوش بود و نسبت به آن حضرت آنگونه كه شايسته و بايسته بود، شناخت و معرفت داشت و آنگونه كه مى بايست از او فرمانبردارى و قدرشناسى مى نمود.زيرا فاطمه عليهاالسلام امير فضيلتها را عزيزترين انسانها در پيشگاه پيامبر مى شناخت. او را صاحب ولايت راستين و پرشكوه الهى و خلافت كبراى آسمانى و امامت واقعى و همه جانبه، از سوى خدا مى نگريست.مگر نه اينكه امير مومنان برادر پيامبر، خليفه و جانشين و وارث راستين او بود؟ و مگر نه اينكه همو بود كه صاحب مواهبى درخشان و سوابقى پرافتخار و شكوهبار و بى نظير بود؟ آرى «فاطمه» امير مومنان را آنگونه كه شايسته و بايسته بود مى شناخت و حرمت او را پاس مى داشت.از سوى ديگر امير مومنان نيز به بانوى بانوان همينگونه احترام مى كرد. احترامى شايسته و بايسته و وصف ناپذير.اين احترام و تكريم و حق شناسى نه تنها به دليل اين بود كه فاطمه عليهاالسلام همسر و همتاى زندگى اش بود، نه! بلكه بدان سبب بود كه: او محبوبترين انسانها در پيشگاه پيامبر بشمار مى رفت ، او سالار بانوان گيتى بود، و پرتويى از نور وجود پيامبر خدا، و از كسانى بود كه خدا كتاب پراسرار آفرينش را به نام بلند و بخاطر ارج و شكوه آن گشود.بدان سبب او را سخت گرامى مى داشت كه او مجموعه اى از فضيلت ها، چكيده اى از عظمت ها و تبلور همه ى ارزشها و والايى ها و قداست ها بود. ارزشهايى كه اگر تنها يكى از آنها در بانويى وجود داشته باشد سخت در خور تجليل و قدرشناسى خواهد بود.با اين بيان و اين نگرش، چگونه بانوى سرفراز گيتى با آن همه فضايل و مواهب و امتيازات و ويژگيها و ارزشهاى اخلاقى و انسانى وصف ناپذير كه او را در همه ى عصرها و نسلها بى نظير و نسخه ى تك ساخته است، براى گوهرشناسى چون امير مومنان گرامى و عزيز نباشد؟!بانويى با آن نسب رفيع و شريف ، با آن معنويت و قداست ، با آن آغاز و امتيازات در آفرينش و كرامت و شكوه نزد خدا ، با آن عبادت و دانش، ايمان و پروا، پارسايى و پاكى، و شخصيت و عظمت بى همانند و صدها امتياز ديگرى كه سخن گفتن از آنها كار ساده اى نيست!اينك شما خواننده ى گرامى با توجه به نكاتى كه گذشت مى توانيد آن فضاى عطرآگين خانوادگى و آن جو پرمعنويت و پرصفا را كه آن دو همسر نيكبخت در آن زندگى مشترك را آغاز نمودند درك كنيد. مى توانيد پرتويى از واقعيت زندگى دوست داشتنى و شيرين و سعادتمندانه اى را دريابيد كه نه فقر و تهيدستى مى توانست آن را تيره سازد و نه حوادث و رخدادهاى تكاندهنده و فراز و نشيب هاى روزگار توان پريشان ساختن آن را داشت. چرا كه بر آن زندگى شكوهبار همواره نسيم روحبخش محبت و همكارى متقابل مى ورزيد و عواطف پاك انسانى با زيباييهاى بهت آور و حيرت انگيزش كران تا كران آن را زينت مى داد و آراسته مى ساخت.مرحوم مجلسى در «بحار» به نقل از «مناقب» آورده است كه امير مومنان فرمود:فوالله ما اغضبتها، و لا اكرهتها على امر حتى قبضها الله... و لا اغضبتنى و لا عصت لى ام را لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم و الاحزان. [ بحارالانوار، ج 43. ] به خداى سوگند كه در همه ى عمر زندگى مشترك، هرگز به «فاطمه» خشم نگرفته و هرگز او را به كارى وادار نساختم... و او نيز به من هرگز خشم نگرفت و در هيچ كارى مرا نافرمانى نكرد.او به گونه اى بود كه هرگاه به او مى نگريستم غمها و اندوه هايم زدوده مى شد.«تفسير عياشى» از پنجمين امام نور در اين مورد آورده است كه:فاطمه عليهاالسلام در زندگى مشترك با امير مومنان كارهاى خانه و تهيه غذا و نان را به عهده گرفته بود و شوى گرانقدرش در برابر، كارهاى خارج از منزل و آوردن مواد سوختى و ضروريات زندگى را به عهده داشت. [ بحارالانوار، ج 43، ص 31 به نقل از تفسير عياشى. ] به هر حال مدت اقامت امير مومنان و همسرش در خانه ى «حارثه» روشن نيست اما به خوبى روشن است كه پس از مدتى پيامبر گرامى خانه اى بسان خانه هايى كه براى همسران خويش در كنار مسجد ساخته بود، براى دو محبوب زندگى اش ساخت و درب خانه ى فاطمه را به طرف مسجد باز كرد. و دخت سرفراز پيامبر بدينسان به خانه ى جديد خويش كه در كنار خانه ى پدرش و مسجد او بود، نقل مكان كرد و زندگى لبريز از معنويت و صفا را در آنجا پى گرفت.