پاسخ فاطمه - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«ما گروه پيام آوران نه طلا و نقره به ارث مى گذاريم و نه خانه و ملك. ميراث ما تنها كتاب و حكمت و دانش و رسالت است. و آنچه از امكانات مادى نزد ما موجود باشد، پس از رحلت ما در اختيار پيشواى بحق جامعه قرار مى گيرد تا آن را براساس ديدگاه خويش مصرف كند.

شگفتا از دوگانگى و تناقض! خدا مى فرمايد پيامبران ارث مى گذارند و پيامبر خدا طبق ادعاى اين مرد مى گويد؛ ارث نمى گذارند. كدام يك از اين دو سخن درست است؟ علاوه بر اين، تو رئيس دولت غاصب، هم مدعى هستى و هم شاهد و گواه بر ادعاى بى اساس خويش، و هم داور و حاكم! آيا در سراسر گيتى چنين قانون و آيين دادرسى و چنين حكمى وجود دارد؟ براستى آيا تو از پيامبر خدا شنيده اى كه چنين فرمود، اما دخت يگانه ى او آن روايت را نشنيد؟ آيا پيامبر اين نكته ى مهم را به تو خبر داد، اما به دخترش با اينكه فدك را در اختيارش قرار داده بود، خبر نداد؟ افزون بر همه ى اينها، پيامبر خدا كدامين كتاب را به عنوان ارث بر جاى گذارد؟ قرآن شريف را؟ آيا قرآن دارايى و ملك شخصى پيامبر است تا آن را به ارث گذارد؟ آيا نبوت و رسالت به ارث گذاشتنى است؟ آيا مقام والاى نبوت و رسالت هر پيامبرى پس از رحلت او، به فرزندش به ارث مى رسد؟ چه كسى نبوت و رسالت را از پيامبر خدا به ارث مى برد؟ براستى آيا تو سررشته دار امور و شئون و امام راستين مردم هستى يا آن انسان والايى كه خدا به او مقام ولايت را ارزانى داشت و فرمود:

«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزكوة و هم راكعون.» [ سوره 5، آيه 55. ] جز اين نيست كه سرپرست و سررشته دار شما، تنها خداست و پيامبر او و مومنانى كه نماز مى خوانند و همانگونه كه در ركوع هستند، انفاق مى كنند. را ستى پيشواى جامعه و سرپرست دين و امت پس از پيامبر خدا كيست؟ آيا تو هستى يا آن بزرگمردى كه تو در روز غدير به فرمان خدا و پيامبر، چون همه ى حاضران با او دست بيعت دادى و با او به عنوان امير مومنان بيعت كردى و بر او سلام گفتى، كداميك؟ تو يا على عليه السلام؟ آيا براستى بر اين باورى كه تو اين روايت ساختگى را مى دانى و امير مومنان كه به بيان خودت نزديكترين انسانها به پيامبر است و دروازه ى شهر دانش او بشمار مى رود، از آن روايت بى خبر است؟ اگر براستى پيامبر خدا ارثى بر جاى نمى گذارد، چرا حجره هايش كه به منزله ى خانه هاى مسكونى آن حضرت بود همچنان در اختيار همسرانش باقى ماند؟ چرا با اينكه آن حجره ها به صراحت قرآن شريف [ سوره 33، آيه 53 ] خانه هاى پيامبر و ملك شخصى آن حضرت است، مصادره نگرديد؟ چرا و به چه مجوز شرعى و طبق كدام قانون دينى، همسران پيامبر تا آخرين روز زندگى خويش در آن خانه ها زيستند؟ و چگونه مصادره و ملى ساختن اموال پيامبر تنها دامنگير «فدك» و حق دخت فرزانه ى آن حضرت، فاطمه عليهاالسلام گرديد و شامل همسران او نشد؟ و قد جعلنا ما حاولته فى الكراع و السلاح يقاتل بها المسلمون.» «ما آنچه را شما مى خواهيد براى فراهم آوردن مركبها و ساز و برگ نظامى قرار داديم، تا مسلمانان بوسيله ى آنها كارزار كنند و با بدكاران به جهاد و دفاع برخيزند.» آيا براستى مصرف نمودن و هزينه كردن اموال غصبى در راه خدا و به منظور شوكت و تقويت مسلمانان مشروع است؟ و آيا سپاه اسلام نياز به اين اموال كه به ناروا و ستم مصادره شده باشد، دارد؟ «و ذلك باجماع من المسلمين» «و اين كار براساس همفكرى كامل مسلمانان انجام پذيرفت.» سوال اين است كه در اين اجماع و همراهى مخالف كتاب خدا، چه ارزشى مى تواند داشته باشد؟ و اين چگونه همراهى و اجماعى است كه خاندن وحى و رسالت آن را رد مى كنند و موافق عملكرد آن نيستند؟ آيا اجماع بر ستم و بيداد و بر مخالفت كتاب خدا و سيره و سنت پيامبر او، مى تواند منشا اثر باشد؟ روشن است كه هرگز.

حقيقت اين است كه نه اتفاق در كار بود و نه اجماع امت، بلكه ابوبكر بدينوسيله مى خواست دل مسلمانان را بدست آورد تا كسى با او مخالفت نورزد وگرنه روشن و آشكار بود كه تنها او مدعى شنيدن روايت «نحن معاشر الانبياء» از پيامبر است و مسلمانان هرگز بر درستى اين سخن كه با قرآن شريف به صراحت مخالف است، اتفاق نظر ندارند.

آرى در كتاب «كشف الغمه» آمده است كه: آنگاه كه عثمان زمام امور جامعه را به كف گرفت «عايشه» بر او وارد شد و گفت:

«اعطنى ما كان يعطينى ابى و عمر» حقوق مرا همانگونه كه پدرم و عمر به من مى دادند، تو نيز عنايت كن.

عثمان پاسخ داد: «لا اجدلها موضعا فى الكتاب و لا فى السنة.» من در كتاب خدا و سنت پيامبر دليل بر اين ادعا نمى يابم. شايد پدرت و عمر از حقوق و اموال خويش به تو هديه مى كردند و من چنين كارى نخواهم كرد.

عايشه گفت: آن ارثى را كه از پيامبر خدا به من مى رسد بده.

عثمان گفت: مگر شما و «مالك بن اوس نضرى»، شهادت نداديد كه پيامبر از خود ارث بر جاى نمى نهد؟ و مگر با همين ادعاى پوچ حقوق دخت پيامبر فاطمه عليهاالسلام را پايمال نساختيد؟ اينك چگونه آمده اى و ارث پيامبر را مى خواهى؟ را ستى شگفتا كه گواهى عايشه، دختر «ابوبكر» مورد پذيرش است اما گواهى «فاطمه» دخت فرزانه ى پيامبر پذيرفته نمى شود!

گواهى عنصر آلوده اى چون «مالك بن اوس» كه به پاهاى خويش بول مى كرد، پذيرفته است اما گواهى امير مومنان كه جان پيامبر و گرامى ترين انسانها نزد اوست، پذيرفته نيست.

شما خواننده ى گرامى اين رويدادهاى عجيب و غمبار را بنگر و مطالعه كن و آنگاه خود قضاوت كن.

با اين جمله از سخن ابوبكر مطلب بهتر روشن مى شود كه گفت:

«لم انفرد به وحدى، و لم استبد بما كان الراى فيه عندى.» اين مصادره ى فدك تنها راى شخصى من نيست و من در راى خويش استبداد پيشه نيستم...

درست مى گويد، تنها راى خويش نبود بلكه دخترش عايشه نيز كه در برابر فاطمه عليهاالسلام و همسر گرانقدرش امير مومنان موضعگيرى هايش روشن و به گونه اى خاص بود، او نيز همراى و همفكر ابوبكر بود و او را در مصادره ى حقوق دخت پيامبر يارى كرد و به دلخواه پدرش گواهى داد.

«هذه حالى و مالى هى لك و بين يديك لا تزوى عنك و لا تدخر دونك.» اين وضعيت من و دارايى من كه همه از آن تو و در اختيار تو خواهند بود، نه از حقوق تو كاسته مى شود و نه براى كسى جز تو اندوخته مى گردد. را ستى كه چه زبان بازيها و رياكاريها و برخوردهاى فريبنده اى كه همه و همه پوچ است و از حقيقت عارى. و چه بسيار از اين رفتارهاى بظاهر زيبا و فريبا كه سياست بازان روزگار براى فريب ساده دلان از خود نشان مى دهند.

«انت سيدة امة ابيك و الشجرة الطيبه لبنيك.» شما سالار امت پدرت هستى و درخت پاك و تناور براى فرزندانت.

نه برترى تو را كسى انكار مى كند و نه كسى اصل و فرع يا ريشه و شاخه ى تو را فروتر مى پندارد و فرمان تو در دارايى و مال شخصى من پذيرفته است.

اين جملات گرچه بيانگر اين حقيقت است اما در راه فريب و بازيهاى سياسى بكار گرفته شده اند.

ما در بحث هاى آينده سخنى پيرامون افكار و ديدگاه هاى سياستمداران و سياست بازان خواهيم داشت و به شيوه هاى خاص كه آنان در شرايط و موقعيتهاى گوناگون بكار مى گيرند، نظرى خواهيم افكند.

«فهل ترين ان اخاف فى ذلك اباك؟» آيا زيبنده مى نگرى كه من در اين مورد با سنت پدر گرانمايه ات، مخالفت ورزم؟ هان اى مردم! براستى كه رويداد شگرفى است!!

گويى «ابوبكر» از مخالفت ورزيدن با شيوه و روش پيامبر خوددارى مى كند اما سالار بانوان گيتى و پاره ى وجود پيامبر كه خداى او را از همه ى پليدى ها پاك و پاكيزه ساخته است، با سنت و روش پيامبر مخالفت مى ورزد؟ را ستى آيا خرد شما مردم خردمند اين را مى پذيرد؟! و آيا وجدانهاى شما به اين رضايت مى دهد؟!

خدايا اين چه بازيگرى و فريبكارى است؟ اگر مسلمانى در برابر قرآن شريف خاضع بود و در برابر كران تا كران آيات آن سر فرود آورد، با پيامبر خدا مخالفت كرده است؟ آيا ايمان و عمل به آيات ارث در مورد پيامبران و امتها، مخالفت با پيامبر است؟ و آيا تصديق سخن دخت فرزانه ى پيامبر كه به صراحت قرآن شريف معصوم است و يا تصديق سخن شوى گرانقدرش، امير مومنان كه جان گرامى پيامبر خداست، مخالفت با پيامبر محسوب مى شود؟ را ستى آنگاه كه مفاهيم و ارزشها دگرگون و معيارها و مقياسها زير و رو، ضدارزشها، ارزش و ارزشها ضدارزش مى گردد، چه مى توان گفت؟!

اين مرد با جرئت و جسارت بسيار، سخنى مخالف قرآن و ناسازگارى با شريعت اسلامى بر پيامبر خدا مى بندد، به دنبال آن خاندان پاك و پاكيزه ى آن حضرت، آن ادعا را نمى پذيرند و در پرتو آيات قرآن دروغ بودن سخن او را روشن مى سازند، اما او باز هم بر ادعاى پوچ خويش پافشارى مى كند و بازيگرانه از مخالفت با دروغ ساخته و پرداخته ى خويش به پيامبر، پروا نمى كند و خود را پرواپيشه نشان مى دهد!

شما خواننده ى گرامى به اين بزرگوار چه خواهى گفت؟!

پاسخ فاطمه

اينك پاسخ شايسته و بايسته ى فاطمه عليهاالسلام به اين دروغها را، گوش جان مى سپاريم. فقالت عليهاالسلام:

سبحان الله ما كان رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم عن كتاب الله صادفا، و لالاحكمامه مخالفا، بل كان يتبع اثره، و يقفو سوره، افتجمعون الى الغدر اعتلالا عليه بالزور، و هذه بعده وفاته شبيه بما بغى له من الغوائل فى حياته، هذا كتاب الله حكما عدلا، و ناطقا فصلا.

يقول: يرثنى و يرث من آل يعقوب، و ورث سليمان داود، فبين (عزوجل) فيما وزع عليه من الاقساء و شرع من الفرائض و الميراث، و اباح من حظ الذكران و الاناث، ما ازاح علة المبطلين و ازال التظنى و الشبهات فى الغابرين، كلا، (بل سولت لكم انفسكم امرا، فصبر جميل، و الله المستعان على ما تصفون.) [ سوره 12، آيه 18. ] خداى يكتا، پاك و منزه است. و پيامبرش، نه هرگز از كتاب خدا روى گردانيد و نه با مقرراتش مخالفت ورزيد، بلكه هماره راه قرآن را پيمود و لحظه به لحظه با آيات و سوره هاى آن گام سپرد.

آيا شما برآنيد كه افزون بر نيرنگ و بيدادتان، دروغى هم به او ببنديد؟ اين كار شما پس از رحلت او، بسان همان دامهايى است كه در زندگى، براى از ميان بردن وى گسترديد؟ اينك اين كتاب پرشكوه خداست كه ميان من و شما حاكم، و سخن گوى قاطعى است كه به حق داورى ميكند. و مى فرمايد: زكريا رو به بارگاه خدا كرد كه:

«پروردگارا! به من فرزندى ارزانى دار تا از من و خاندان يعقوب ارث برد.» و مى فرمايد:

«سليمان از داوود ارث برد.» «و نيز بهره ى هر كسى را در قانون ارث به روشنى بيان و نصيب هر كدام از زن و مرد را به خوبى توضيح مى دهد، تا بهانه هاى باطل گرايان را برطرف ساخته و پندارها و شبهه انگيزى آنها را بزدايد.

نه! هرگز اينگونه كه شما مى پنداريد نيست، بلكه هواهاى جاه طلبانه ى شما كارى زشت و ظالمانه را براى شما آراسته است.

اينك صبرى نيكو براى من بهتر است و بر آنچه شما وصف مى كنيد، خدا يارى دهنده است.

هماهنگى گفتار و رفتار پيامبر با قرآن

فاطمه عليهاالسلام فرمود: «سبحان الله!» خداى از هر عيب و نقصى منزه است!

اين سخن را در مقام تعجب و شگفت زدگى در برابر پديده ها و رويدادها و يا گفتار و كردار بسيار زشت يا زيبا، بر زبان مى آورند. و بانوى سرفراز گيتى در برابر افتراى بزرگى كه به پيامبر راستگو و مورد تاييد و تصديق بسته شد، از فرط تعجب اين سخن را به زبان آورد تا سهمگين بودن گناه را نشان دهد و يادآورى نمايد كه اين دروغ به پيامبرى بسته مى شود كه به صراحت قرآن، از روى هوا و هوس سخن نمى گويد و همه ى گفتار و عملكردش براساس وحى و حق است.

«ما كان رسول الله صلى الله عليه و اله و سلم عن كتاب الله صادفا» پيامبر خدا هرگز از كتاب روى، برنمى تافت.

«و لا لاحكامه مخالفا» و با مقررات قرآن شريف مخالفت نمى ورزيد.

او سخنى بر زبان نمى آورد كه با قرآن ناسازگار باشد. و روايت ساخته و پرداخته ى «نحن معاشر الانبياء لا نورث.» با آياتى از قرآن شريف كه بيانگر قانون وراثت در ميان پيام آوران خداست، مخالف است.

«بل كان يتبع اثره، و يقفو سوره» اين دروغ سهمگينى مى باشد كه پيامبر با قرآن و وحى الهى، ناسازگار است، هرگز! بلكه آن حضرت هماره دوشادوش قرآن و در پرتو نورافشانى هاى آن و در سايه ى آرام بخشش حركت مى كند و از سوره هاى آن يكى پس از ديگرى راه پرافتخار خويش را مى جويد و گام مى سپرد. با اين بيان چگونه ممكن است كه آن وارسته ترين انسان هستى، سخنى بر زبان آورد كه با سخن خدا مخالف و با مقررات او در تضاد باشد؟ «افتجمعون الى الغدر اعتلالا عليه بالزور» هان آيا شمايان معذرت خواهى براساس دروغ و تظاهر را، با فريب و نيرنگ گردآورده ايد؟ (شما بجاى بازگشت از گناه) افزون بر فريب و نيرنگ، با دروغ و شيادى پوزش مى خواهيد؟ و بدينوسيله گناه خويش را مى پوشانيد؟ فاطمه عليهاالسلام به آنان خاطرنشان مى سازد كه شما بدبختانه با اين شيوه ى ناپسند خود به دو جنايت دست يازيده ايد. يكى جنايت حق كشى و غصب و مصادره ى فدك، و ديگر جنايت دروغ بستن به پيامبر برگزيده ى خدا. و اينك آيا در پى آن هستيد كه به فريب و نيرنگتان، گناه پوزش خواهى دروغين، آن هم بوسيله ى دروغ ديگر را بيفزاييد؟!

كار ناپسند شما بسان كار كسى است كه، بى گناهى را از روى ستم و بيداد، از پا درآورد و آنگاه براى تبرئه ى خويش از جنايت كشتن فرد بى گناه، به دروغ مدعى گردد كه قربانى جنايت، دزد بوده است.

چنين جنايتكارى هم گناه آدمكشى را به دوش مى كشد و هم گناه تهمت تراشى را.

«و هذا بعد وفاته شبيه بما بغى له من الغوائل فى حياته.» اين نقشه ى شما پس از رحلت پيامبر، به رخدادهاى دهشتناكى شباهت دارد كه در زمان حيات آن حضرت براى او چيده شد.

دخت فرزانه ى پيامبر، يادآورى مى كند كه اين نقشه ى شما چيز تازه اى نيست، چرا كه قيام و كودتا بر ضد خاندان وحى و رسالت پس از رحلت پيامبر، به توطئه ها و تلاشهاى ظالمانه اى مى ماند كه در عصر آن بزرگوار بر ضد حضرتش انجام مى شد.

مگر نفاق پيشگان نمى خواستند، مركب پيامبر را در «ليلة العقبه» بر لبه ى پرتگاهى از دره ژرف، رم دهند تا با سقوط مركب بر ته دره، آن پيشواى بزرگ را از پا درآورند؟ آرى آنان چنين كردند و شما خواننده ى عزيز شرح اين توطئه را مى توانيد با مراجعه به تفسير هفتاد و سومين آيه از سوره توبه، بخوانيد... [ سوره 9، آيه 73. ] «هذا كتاب الله حكما عدلا، و ناطقا فصلا» اين كتاب خداست كه داورى عادل و گوينده اى قاطع است كه اختلاف و درگيريها را عادلانه حل و قطع مى كند و ما آن را مرجع خويشتن قرار داديم و براى داورى عادلانه و صحيح، موضوعى را به پيشگاه آن مى بريم.

«يقول: يرثنى و يرث من آل يعقوب» قرآن در سرگذشت «زكريا» مى فرمايد:

به من فرزندى شايسته و بايسته ارزانى دار كه از من و خاندان يعقوب ميراث برد... و در داستان دو پيامبر بزرگ؛ سليمان و داود مى فرمايد:

«و ورث سليمان داود» سليمان از پدرش داود ارث برد. كه در مورد هر دو آيه ى مباركه بحث شد. اما شما مدعى هستيد كه پيامبر خدا فرمود:

«نحن معاشر الانبياء لا نورث.» «ما گروه پيامبران چيزى به ارث نمى گذاريم.» را ستى چگونه پيامبر خدا با قرآن او مخالفت مى ورزد؟ و چگونه آن حضرت از قانون ارث در مورد پيامبران روى برمى تابد؟ آيا اين ادعاى شما باوركردنى است؟ فبين- عزوجل- فيما وزع عليه من الاقساء و شرع من الفرائض و الميراث.» خداى جهان آفرين بهره و سهم هر كدام از ورثه را از دارايى بر جاى مانده كه بايد ميان آنان تقسيم و توزيع گردد، همه را بيان مى كند و فرايض [و اژه ى «فارئض» در فقه و كتابهاى فقهى آمده و به مفهوم سهميه هايى چون 2/ 1 و 3/ 1 و 4 /1 و 6 /1 و 8 /1 مى باشد كه براى ورثه مقرر شده است. ] و ميراث و مقرراتى را كه خود تشريع كرده است به روشنى ترسيم مى نمايد.

«و اباح من حظ الذكران و الاناث ما ازاح علة المبطلين.» و بهره ى مردان و زنان را به گونه اى مقرر مى دارد كه بيمارى باطل گرايان را مى پالايد و از ميان برمى دارد.

خداى جهان آفرين در قرآن شريف سهم مردان و زنان را در مراتب گوناگون ورثه بسان؛ زن و شوهر، پدر و مادر و فرزند، و نيز مراتب پس از آنها، همه را به گونه اى تشريع و بيان مى كند كه براى از ميان برداشتن بافته ها و شبهه هاى باطل گرايان و بدعت سازان كافى است و راهى براى بافته هاى جديد و بدعت تراشى ها نمى ماند.

«و ازال التظنى و الشبهات فى الغابرين.» و براى هيچ كدام از نسلهاى گذشته، موجود و آينده ابهام و ترديدافكنى باقى نمى گذارد.

«كلا بل سولت لكم انفسكم امرا» نه، هرگز اينگونه كه شما مى پنداريد و وانمود مى كنيد نيست. و اقعيت براى شما روشن است و اشتباه نشده، بلكه هواهاى جاه طلبانه و دوستى رياست واريكه قدرت و انحصار امكانات، شما را فريفته است. از اين رو براى رسيدن به هدفهاى جاه طلبانه ى خويش اين روايت ساخته و پرداخته را به پيامبر نسبت مى دهيد.

«فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون» از اين رو ما نيز شكيبايى شايسته اى خواهيم كرد. و از خدا بر آنچه شما به ناروا مى گوييد و انجام مى دهيد، يارى مى طلبيم و در برابر همه ى اين دردها و رنجها بخاطر خدا پايدارى خواهيم ورزيد.

/ 79