ادامه ى سخنان جاودانه ى دخت گرانمايه ى پيامبر - فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاطمه الزهراء(س) از ولادت تا شهادت - نسخه متنی

سید محمدکاظم قزوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ادامه ى سخنان جاودانه ى دخت گرانمايه ى پيامبر

ثم التفتت الى اهل المجلس و قالت:

انتم عبادالله نصب امره و نهيه و حملة دينه و وحيه، و امناو الله على انفسكم، و بلغاوه الى الامم. و زعيم حق له فيكم، و عهد قدمه اليكم، و بقية استخلفها عليكم كتاب الله الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضياء الامع، بين ء بصائره، منكشفة سرائره، متجلية ظواهره، مغتبط به اشياعه، قائد الى الرضوان اتباعه، مود الى النجاة استماعه، به تنال حجج الله المنورة، و عزائمه المفسرة، و محارمه المحذرة، و بيناته الجالية و براهينه الكافية، و فضائله المندوبة و رخصه الموهوبة و شرايعه (شرائعه) المكتوبة.

فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك، و الصلاة تنزيها لكم من الكبر، و الزكاة تزكية للنفس، و نماء فى الرزق، و الصيام تثبيتا للاخلاص، و الحج تشييدا للدين، و العدل تنسيقا للقلوب، و اطاعتنا نظاما للملة، و امامتنا امانا من للفرقة، و الجهاد عزا للاسلام، و الصبر معونة على استيجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحة للعامة، و بر الوالدين و قاية من السخء و صلة الارحام منماة للعدد، و القصاص حقنا للدماء و الوفاء بالنذر تعريضا: للمغفرة، و توفية المكاييل و الموازين تغييرا للبخس، و النهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس، و اجتناب القذف حجابا عن اللعنة و ترك السرقة ايجابا للعفة و حرم الله الشرك اخلاصا له بالربوبية.

«فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون.» [ سوره 3، آيه 102. ] و اطيعوا الله فيما امركم به و نهاكم عنه، فانه «انما يخشى الله من عباده العلماء» [ سوره 35، آيه 28. ] آنگاه دخت فرزانه ى پيامبر رو بسوى مجلس كرد و فرمود:

هان اى بندگان خدا! شما پرچمداران امر و نهى او، حاملان دين و وحى وى، امانتداران خدا نسبت به يكديگر و پيام رسانانش بسوى جامعه ها و تمدن ها هستيد.

زمامدار حق در ميان شما، و نگارنده پيمان خدا در دسترس همه ى شماست و آنچه پيامبر پس از خويش در ميان امت به امانت نهاده، كتاب گوياى خدا و قرآن راستگو و نور آشكار و پرتو پرفرغ اوست.

كتابى كه بينش ها و دلايل آن روشن، رموز و اسرار باطنى و ظرافتهاى آن آشكار است، ظواهر آن جلوه گر و پيروان آن مورد غبطه ى جهانيانند.

كتابى كه عمل كنندگان به مقررات خويش را به بهشت پرطراوت خدا فرامى خواند و شنوندگان پيامش را به ساحل نجات راه مى نمايد.

بوسيله ى آن به دلايل روشن خدا مى توان دست يافت و تفسير و بيان مقررات و واجبات او را آموخت و به ضد ارزشها و محرماتى كه از ارتكاب آنها هشدار داده است، دست يافت.

دلايل روشن و جلوه گر او و برهان هاى كافى وى را بررسى نمود و ارزشهاى شما از آلودگيهاى شرك و ارتجاع قرار دد، و نماز را وسيله ى پاك ساختن شما از آفت غرور و خودبزرگ بينى.

زكات را باعث تزكيه ى جان و افزون شدن روزيتان قرار داد و روزه را عاملى براى استوارى اخلاص.

طواف بر گرد خانه ى خدا را وسيله ى تقويت دين، و عدالت را مايه ى هماهنگى و انسجام دلها.

فرمانبردارى از ما خاندان رسالت را باعث نظام دين و دولت مقرر فرمود، و امامت و پيشوايى ما را به منظور در امان ماندن از پراكندگيها.

جهاد را باعث شكست ناپذيرى و عزت اسلام، و شكيبايى را وسيله اى براى جلب پاداش پرشكوه سراى آخرت.

امر به معروف و فراخواندن بسوى ارزشها را مايه ى صلاح و شايستگى توده ها شناخت، و نيكى به پدر و مادر را سنگر پيشگيرى از خشم خدا.

پيوند با نزديكان را وسيله ى افزونى شمار و اقتدار جامعه، و قصاص عادلانه و انسانى را عامل حفظ جانها. و فاى به نذرها را براى در معرض آمرزش قرار گرفتن، و عادلانه و درست دادن كيل ها و وزن ها را وسيله ى مبارزه با كمبودها.

هشدار از ميخوارگى را سبب پاكيزگى از پليديها، و دورى گزيدن از تهمت زدن و نسبت ناروا دادن را، مانعى در برابر غلطيدن به وادى لعنت شدگان. و انهادن سرقت را براى حفظ عفت، و تحريم شرك را براى اخلاص در بندگى پروردگار.

اينك كه چنين است پرواى خدا را آنگونه كه شايسته است پيشه سازيد و بكوشيد كه جز مسلمان، جهان را بدرود نگوييد.

خداى يكتا را در آنچه فراخوانده و هشدار داده است، فرمانبردارى كنيد و راه دانشوران يكتاپرست و پرواپيشه را در پيش گيريد. چرا كه از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان و آگاهان واقعى از او مى ترسند و در برابر او احساس مسووليت مى نمايند.

هان اى بندگان خدا

دخت فرزانه ى پيامبر پس از ترسيم اصل نبوت و رسالت، به نقش دگرگونساز پيامبر پرداخت و رو به انبوه گردآمدگان در مسجد فرمود:

1- «انتم عبادالله نصب امره و نهيه.» «شمايان اى بندگان خدا، طلايه دار امر و نهى او هستيد.» دو واژه ى «عباد» و «الله» جمله ى معترضه اى است كه در ميان مبتدا و خبر آن آمده، با اين بيان پيام و معناى فراز بالا اين مى شود كه:

شمايان اى بندگان خدا كه مخاطب من هستيد، آرى شما، براى اوامر و نواهى او نصب شده و طلايه دار آنها هستيد. چرا كه شمايان بوديد كه به هنگامه ى فرود دستورات و هشدارهاى خدا و نواهى او حضور داشتيد از اين رو خطاب خدا پيش از همه و بيش از همه به شمايان متوجه است.

2- «و حملة دينه و وحيه.» «و شمايان هستيد كه بدوش كشنده ى پرچم دين و وحى اوييد.» چرا كه سيره و شيره ى عادلانه و انسانساز پيامبر و فرمانروايى را كه آن حضرت صادر مى فرمود، شمايان مى نگريستيد و شما بدوش كشنده ى پرچم دين و آيات قرآن مى باشيد كه فرشته ى وحى بر پيامبر برگزيده ى او مى آورد و آن حضرت به شما مى آموخت.

3- «و امناء اللة على انفسكم.» «و امانتداران خدا بر دين او هستيد تا آن را از پيامبر دريافت و به كسانى كه دريافت نداشته اند، بياموزيد.» «و پيام رسانان او هستيد بسوى جامه ها و تمدن ها.» اين واقعيت مورد ترديد نيست كه دانش و فرهنگ در طول عصرها و نسلها، از نسلى به نسل ديگر سپرده مى شود و بدان جهت كه شمايان معاصر پيامبر خدا بوديد و سخنان جانبخش آن حضرت را بدون واسطه شنيده و سنت و شيوه ى انسانساز و سعادت آفرين او را آموخته ايد، اينك بر شماست كه اين فرهنگ و مفاهيم و روايات و سيره و روش نجات بخش و آزاد منشانه ى او را به نسلهاى آينده برسانيد. چرا كه اين رسالت سنگين در برابر اسلام و جامعه ى اسلامى بر دوش شما خواهد بود.

از اين رو بر شماست كه اين رسالت و امانت را، بدون ذره اى كوتاهى و بازيگرى اداء كنيد ومقررات خدا را بى هيچ تغيير و تفسير ناروا و تحريف و توجيه سلطه جويانه، همانگونه كه خدا فرو فرستاده است، به ديگران برسانيد و بياموزيد. چرا كه شما هستيد كه ميان پيامبر خدا و ديگر نسلهاى مسلمان حلقه پيونديد. از اينرو اگر امانت خدا و پيامبر را به شايستگى و سرفرازى ادا كرديد، پاداش بسيارى خواهيد داشت و اگر در اداى اين امانت و رسانيدن اين پيام حياتى راه خيانت و بازيگرى در پيش گرفتيد، بدانيد كه هر جنايت و انحرافى كه در دين خدا و بندگان او پديدار گردد، شمايان مسوول خواهيد بود.

5- «زعيم حق له فيكم، و عهد قدمه اليكم، و بقية استخلفها عليكم.» زمامدار حق، در ميان جامعه شماست! و نيز پيمانى كه از پيش با شما داشته، و بازمانده اى كه براى شما باقى نهاده است. اين سه جمله كوتاه را بيشتر روايت كنندگان خطبه ى بانوى بانوان، جزء خطبه آورده اند اما داراى نوعى پيچيدگى و اضطراب است. ممكن است جزء خطبه نباشد يا بخشى از آنها افتاده و بدينصورت درآمده است.

دانشمندانى كه به شرح خطبه ى فاطمه عليهاالسلام پرداخته اند، براى اين سه جمله كوتاه معانى گوناگونى آورده اند كه همه ى آنها با نوعى مشكل همراه است. به هر حال ممكن است منظور اين باشد كه:

«پيامبر خدا مسووليتى را كه بر عهده ى شماست با شما در مورد آن پيمان بست و بازمانده ى خويشتن را كه جانشين راستين اوست در ميان شمايان بر جاى نهاد.» منظور از واژه ى «بقيه» چيزى است كه انسان از آثار و لوازم خود، در ميان خاندانش بر جاى مى گذارد و در اينجا نظر اين است كه پيامبر در ميان شما حقايقى را بر جاى نهاده است كه براى هميشه نيازهاى گوناگون جامعه را به شايستگى برطرف مى سازد و پاسخگوى نيازهاست.» و در برخى نسخه ها عبارت بدينصورت آمده است:

«و بقية استخلفنا عليكم و معنا كتاب الله.» كه اين جمله مفهوم روايت معتبرى است كه ميان جامعه هاى مسلمان مشهور و شناخته شده است.

انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. و در اينجا بانوى بزرگ اسلام فاطمه عليهاالسلام سخن را به عظمت قرآن كه يكى از دو يادگار گرانمايه ى پيامبر است سوق داد و فرمود:

«كتاب الله الناطق.» «كتاب پرشكوه خدا كه گوياست.» درست بسان انسانى كه در نهايت روشنى سخن مى گويد و بيانگر و روشن كننده ى تمامى حقايق است.

«و النور الساطع.» «و نور فروزان است.» در قرآن شريف از اين كتاب آسمانى به نور تعبير شده است.

«فامنوا باللة و رسوله و النور الذى انزلنا...» [ سوره 64، آيه 8. ] «به خداى و پيامبرش و به نورى كه فروفرستاديم، ايمان بياوريد.» «و الضياء اللامع.» «و شعاع نورافشان است، نه نور ناچيز و نهان.» «بينة بصائره.» «دليل و بينش هاى آن آشكار است.» به اين معنا كه توحيد و توحيدگرايى، نبوت و امامت، معاد و ديگر مسائل و موضوعات، براى مردمى كه ديدگاه قرآن را مى شناسند و تناسب ميان دليل و مدلول و علت و معلول را درمى يابند، روشن و نمايان است.

براى نمونه به آيات چندگانه اى كه ترسيم مى گردد گوش جان بسپاريد:

1- «لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا.» [ سوره 21 آيه 22. ] اگر در آسمان و زمين، خدايانى جز خداى يكتا بود هر دو تباه مى شدند.

2- «و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم قل يحييها الذى انشاها اول مرة و هو بكل خلق عليم.» [ سوره 36، آيه 78. ] و او در حالى كه آفرينش خويشتن را از ياد برده بود براى ما مثلى زد كه چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مى كند؟ اى پيامبر بگو: كسى آنها را زنده مى سازد كه نخستين بار آنها را پديد آورد و او بر هر آفرينشى داناست.

3- «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.» [ سوره 7، آيه 204. ] و آدميان و پريان را جز براى اينكه مرا بپرستند، نيافريدم.

4- «قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا.» [ سوره 17، آيه 88. ] اى پيامبر بگو: اگر جنيان و آدميان دست به دست هم دهند كه كتابى همانند اين قرآن بياورند نخواهند توانست. گرچه برخى از آنان پشتيبان برخى باشند.

«منكشفة سرائره.» «و نهانيهاى آن آشكار و نمايان است.» در قرآن شريف آياتى موجود است كه معنا و دلالت آن روشن و آشكار است. و آياتى نيز وجود دارد كه همچون: اسرار فيزيك و شيمى، افلاك و ستارگان، ذرات جوى و خبرهاى غيبى و پيشگوييها كه در بردارنده ى معانى و مفاهيم دقيق و رازهاى نهانى است كه همه ى آنها نزد خردمندان واقعى و راسخان در علم بطور كامل و واضح روشن و آشكار است.

«متجلية ظواهره» «و ظواهر آن بطور كامل آشكار و جلوه گر است.» «مغتبط به اشياعه» پيروان و رهروان راه قرآن، مورد غبطه جهانيانند.» آنان به مقام رفيعى پر مى كشند و در بارگاه خدا چنان اوج مى گيرند كه جهانيان بر آنان سخت غبطه مى خورند و آرزو مى كنند كه به مقام و منزلتى نايل آيند كه پيروان قرآن رسيده اند.

«قائد الى الرضوان اتباعه.» «و رهروان راه خويش را به بهشت و رضوان خدا رهبرى مى كند.» «مود الى النجاه استماعه.» «گوش سپردن به قرآن سرانجام باعث نجات مى گردد.» همانگونه كه خداى جهان آفرين مى فرمايد:

«و اذا قرى القرآن فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون.» [ سوره 7،آيه 204. ] «هرگاه قرآن خوانده شد به آن گوش فرادهيد بدان اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.» بويژه كه شنيدن آيات قرآن به همراه تفكر و انديشه، باعث ترس از خدا و پرواى از او و اميد بستن به رحمتش مى گردد و بر اين اساس است كه انسان درست مى انديشد و درست عمل مى كند و در نتيجه از عذاب و كيفر خدا نجات مى يابد.

چه بسيار كفرگرايانى كه بر اثر شنيدن آيات قرآن، بسوى اسلام روى آوردند و چه بسيار گناهكارانى كه راه توبه و بازگشت و جبران در پيش گرفتند، چه بسيار كجروانى كه به راه اعتدال گراييدند و چه بسيار افراد دو دل و دچار آفت ترديد كه با شنيدن آيات جانبخش قرآن، قلب و دلشان به اوج يقين پركشيد.

«به تنال حجج الله المنورة.» «به بركت قرآن و بوسيله ى آن مى توان به برهان هاى روشن خدا دست يافت.» چرا كه واژه ى «حجت» آن چيزى است كه انسان بوسيله ى آن استدلال مى نمايد، و مى دانيم كه در مسائل و موضوعات فكرى و عقلى و مقررات دينى و مسائل عرفى مى توان به قرآن شريف استدلال كرد و از آن دليل و برهان آورد.

«و عزائمه المفسرة.» «و بوسيله ى قرآن واجباتى را كه تفسير شده اند مى توان دريافت.» چه آن واجباتى كه خود قرآن تفسير فرموده است و چه آنهايى كه پيامبر و امامان نور بطور روشن بيان كرده اند، چرا كه قرآن در خانه ى آنان فرود آمده و اهل آن خانه به آنچه در خانه ى آنهاست از همگان آگاهترند.

آرى آنان هستند كه احكام عبادات و خصوصيات آنها را از وضو گرفته تا غسل، نماز، روزه، حج، جهاد و ديگر مسائل، همه و همه را آنگونه كه بايد تفسير و بيان نموده اند.

«و محارمه المحذرة.» «و بوسيله ى قرآن محرمات خدا، كه بندگانش از ارتكاب آنها باز داشته شده اند، شناخته مى شود.» چرا كه خدا در قرآن شريف بندگان خود را از ارتكاب هر آنچه تحريم فرموده است هشدار داده و آنان را از كيفر سهمگين و دردناك روز رستاخيز و سراى آخرت برحذر داشته است.

«و بيناته الجالية و براهينه الكافية.» «و بوسيله ى قرآن دليلهاى روشن و برهانهاى بسنده دريافت مى گردد.» بينات و محكمات روشن و آشكارى كه نياز به تاويل ندارد و نيز متشابهاتى كه نزد راسخان در علم روشن و آشكار است.

همه ى اينها در پرتو آيات و بوسيله ى قرآن قابل درك و دريافت است.

«و فضائله المندوبة.» «و دستورات استحبابى كه خدا بندگانش را به انجام آنها فراخوانده است، بوسيله ى قرآن دريافت مى شود.» «و رخصه الموهوبة.» «و كارهاى روايى كه بخشيده شده اند...» همانگونه كه يادآور شديم در قرآن هم مقررات و احكام واجب مى باشد و هم مقررات و احكامى كه استحبابى است و نيز دستوراتى كه انسان در انجام آنها آزاد است...

«و شرائعه المكتوبة.» «و نيز قوانين و مقرراتى كه خدا بر بندگانش مقرر فرموده است.» و اژه ى «شرايع» جمع شريعت است و مقصود از آن، مقرراتى است كه خدا بر بندگانش تشريع فرموده، و در فرهنگ واژه شناسان به معناى گذرگاهى است كه از آنجا وارد رودخانه مى گردند. و واژه ى «مكتوبه» به معناى واجب آمده است.

با اين بيان، اين فراز از سخن دخت فرزانه ى پيامبر اين است كه:

«بوسيله ى قرآن مى توان به مقررات واجب خدا دست يافت و بدانها عمل كرد.»

/ 79