بي اميد - لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر) - نسخه متنی

مهدی سهیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید













بي اميد


در اين غم سرا غمگساري نبود

بسي ناله کرديم و ياري نبود

اگر لحظه يي خده بر لب نشست

در آن خنده ها اعتباري نبود

همه عمر ما در زمستان گذشت

به يک روز آن هم بهاري نبود

به هر جمع رفتم پريشان شدم

که جز مردم سوگواري نبود

بسا زنده ديدم در اين خاکدان

که کاشانه اش جز مزاري نبود

يکي گرد برخاست از اين کوير

دريغا که با آن سواري نبود

تو گفتي دگر مي شود روزگار

دگر شد ولي روزگاري نبود

مرا مرگ بهتر از اين زندگيست

که در جبر آن اختياري بود

دلت را مکن رنجه از برد
و باخت

که اين زندگي جز قماري نبود




/ 112