اي دست غيب من مرغ بي ترانه ام آزاد کن مرا ويرانه ي زمانه ام آباد کن مرا شبها غم تو همدم تنهايي منست هممراه غم بيا و شبي شاد کن مرا نه گنبد فراموشخانه ييست پا بر سر زمانه بزن ياد کن مرا دنيا براي مرغ دلم غير دام نيست اي دست غيب زين فس آزاد کن مرا