دلشکن دلنواز
ق دلشکن و يار دلنواز توييگر چه زخمه زني نغمه بخش ساز
تويي
به هفت پرده ي چشم تونيست پرده ي شرم
ولي نهان نکنم پرده پوش راز تويي
به نيش و نوش تو خو کرده ام که
مي دانم حقيقتي که بود همره مجاز تويي
ميان اين همه بيگانگان غير پرست
کسي که با دل من آشناست باز تويي