دريغ
من رشته رشته روزهاي زندگي را
کم کم به دست خويش چون زنجير
کردم
تا رشته ها زنجير شد يک عمر بگذشت
عمري که در هر لحظه اش تقصير کردم
با اين کمند پر توان هر سو دويدم
بس آهوان عشق را نخجير کردم
اما زيان بردم که در دام هوس ها
آن قدر ماندم تا که خود را پير
کردم