قارون چه شد شداد کو ؟
خواهم برآرم نعره يي در سينه ام فرياد کو
شيري به بند افتاده ام جولانگه آزاد کو
باشد به تيرم برزند گر اين قفس
را بشکنم
من سينه را کردم سپر بي باکي صياد کو
گفتم سليمان را دهم از جور ديوان
آگهي
اي واي من هد هد چه شد پيک
سريع باد کو
من کاغذين پيراهني از خون دل پوشيده
ام اما کجا بايد شدن آن بارگاه داد کو
ر گوشه نا آسوده يي با خاطر فرسوده يي
در مردم چشمان نگر جز مردمي ناشاد کو
ويرانه شد آبادها خود نوحه شد فرياد ها
ي نوحه گر آخر بگو در سينه ها فرياد کو
اي روزگار بي امان بيداد و دادت بگذرد
فرعون کو قيصر کجا قارون چه شد
شداد کو ؟