پس از اين بيانات ، سفارش مى كند:مـا بـايـد بـدون تـوجـه به غرب حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جـهـان درصـدد
تـحقّق فقه عملى اسلام برآييم والاّ مادامى كه فقه در كتاب ها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه
جهانخواران نيست .(175)
از آنجا كه تحقق چنين فقهى نياز به پشتوانه مستحكم دارد، با ترغيب نيروهاى جوان و پر شور به عملى
ساختن فقه غنى شيعه ، پشتيبانى خود را از آن بيان كرده ، مى فرمايد:وَاللّهِ اگـر جـوان بـودم و قـدرت حركت داشتم شخصاً مى رفتم و او [سلمان رشدى ] را مى كشتم .(176)
ه ـ تئورى اداره انسان و اجتماع
امـام خـمـيـنـى (ره) مـعـتـقـد بـود كـه فـقـه يـك بـرنـامـه كامل و جامع براى زندگى مردم است كه توانِ اداره انسان و اجتماع را دارد و اين برنامه با احتياجات انسان ، هماهنگ و موافق است ،(177) و
بهترين شيوه زندگى و مايه تاءمين سعادت دنيوى و اُخروى انسان شمرده شده ، در هر زمانى قدرت
پاسخگويىِ نيازهاى فرد و جامعه را دارد. ايشان براساس چنين ديدگاهى از فقه مى فرمايد:بـايـد دنـيـا بـفـهمد كه اسلام ، برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگى ها بـرنـامه
دارد... بايد آنطورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چـنـيـن كـالاى بـزرگـى
داريـم . يـك چـنين قوانين مترقى داريم . محتاج نيستيم به اينكه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم ....(178)
در جاى ديگر مى فرمايد:اسـلام نـسبت به تمام شؤ ون مادى و معنوىِ انسان ، حكم دارد. درباره چيزهايى كه در رشد مـعـنـوى و
تـربـيت عقلانى انسان دخيل است . احكام دارد و در مرتبه پايين تر هم كه مرتبه اخـلاق باشد، دستورات
اخلاقى و تربيت هاى اخلاقى دارد، در مرتبه معاش هم قانون دارد براى انسان فى نفسه و در رابطه با همسر
و اولاد و همسايه و هموطن و هم دين و نسبت به كـسـى كـه مـخـالف ديـن اوسـت ، احـكـام دارد، قـبـل از
ايـنـكـه تـولّدى در كـار بـاشـد و قـبـل از ازدواج تـا وقـت ازدواج و حمل و تولد و تربيت در بچگى تا
حد بلوغ و حدّ جوانى تا وقت پيرى و تا وقت مردن .(179)
بـه تـصـريـح امـام راحل (ره) فقه ما غنى ترين فقه و قانون در دنياست و چنين فقهى در دنـيـا ـ در
مـيـان مـسلمانان و غير مسلمانان ـ وجود ندارد. چنين فقهى بايد در صحنه زندگى مردم حضور فعّال داشته
باشد و براى هر رخدادى كه در حيطه موضوعات فقهى ظهور مى يـابـد، پـاسـخـى در خـور و مـتـقن داشته
باشد، به عبارت ديگر بايد در تمامى زواياى زنـدگـى بـشـريـت ، حـضـور يـابد و در برخورد با تمامى
معضلات اجتماعى ، سياسى ، نظامى و فرهنگى قدرتِ ارائه راه حلّ داشته باشد. به تعبير امام (ره) كه
فرمود:فقه ، تئورى واقعى و كامل اراده انسان و اجتماع ، از گهواره تا گور است .(180)
گفتنى است كه وقتى فقه مى تواند متّصف به چنين وصفى باشد كه در كنار عنصر اجتهاد مترقى و بالنده قرار
گيرد و براساس آگاهى از زمان و مكان و شرايط حاكم بر روابط اجـتـمـاعى ، سياسى و اقتصادى ، پاسخگويى
رويدادهاى نوين زندگى باشد و جامعه را اداره كند.
فقاهت
فـقـاهت به معناى دقت و غور در قواعد فقهى و استنتاج منظم فروع از همان قواعدى است كه در فـقـه واصـول مشخص شده است . اين فقاهت در حضرت امام (ره) داراى دو مشخصه است : يـكـى بـرخـوردارى ايـشان از
اصول معتدل ، قوى و آگاه به همه جوانب استنباط و ديگرى فقه متطوّر، عينى و عملى .فـقـه عينى در باور امام (ره) فقهى است كه تنها در كتاب ها و سينه عالمان مستور نباشد، بلكه در صحنه
زندگى عملى فرد و جامعه ظهور كند، پاسخگوى معضلات باشد. توانِ سامان دهىِ دينىِ زندگى مسلمانان را
داشته و در آنها قدرت برخورد به وجود آورد.اين فقه و فقاهت ، مستلزم اجتهاد عينى و عملى به معناى گسترده و عميق است .