مفهوم اجتهاد
واژه اجـتـهـاد بـه معناى كوشش عالمانه و روشمند براى درك احكام و مقررات فقهى اسلام ، بـااسـتـفـاده از كـتـاب ، سـنـت ، اجـمـاع و عـقـل اسـت و بـه عـبـارت فـنـّى ردّ فـروع بـر اصول و
تطبيق اصول بر فروع .(181)
اين كوشش عالمانه ـ كه دشوارى و مشقّت فراوانى را نيز در بر دارد ـ در نگاه امام خمينى (ره) از چـنـان
كارآيى و كارآمدى برخوردار است كه مى تواند در دنياى پرآشوب كنونى زمـام امـور را بـه دسـت گـيرد و
جامعه بشرى را از حيرت و سرگردانى نجات دهد. از اين رو، مـى تـوان گفت اجتهاد در باور امام (ره) ،
علاوه بر استنباط احكام از مجموعه متون دين ، چـگـونـگـى پـياده كردن اصول مستحكم فقه در عمل فرد و
جامعه ، رويارويى با رخدادهاى نوين و پاسخگويى به معضلات را نيز شامل مى شود. چنين اجتهادى عملاً
پويا، بالنده ، مـانـدگـار و مايه وحشت دنياى استكبار خواهد گشت . امام (ره) در پيام خود به حوزويان
مى نويسد:هـدف اسـاسـى ايـن اسـت كـه مـا چـگـونـه مـى خـواهـيـم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده
كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مساءله است كه فقه و اجتهاد
جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.(182)
همچنين سفارش مى كند:مـا بـايـد بـدون تـوجـه به غرب حيله گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جـهـان درصـدد
تـحـقق فقه عملى اسلام برآييم و الاّ مادامى كه فقه در كتابها و سينه علما مستور بماند، ضررى متوجه
جهانخواران نيست .(183)
بـا ايـن تـفـسـيـر امـام راحـل (ره) اجـتـهـاد نـظـرى بـه اجـتـهـاد عـمـلى تـبـديـل مى شود و شاءن
مجتهد نيز از درس و بحث و تحقيق علمى صِرف فراتر مى رود و به فقه جنبه عملى و اجرايى مى بخشد.
ضرورت اجتهاد
بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه (كـليـات اسـلامـى ، ثـابـت و لا يتغيّر و محدود است ؛ اما حوادث و مـسـائل، نـامـحـدود و مـتـغـيـّر اسـت و هـر زمـانـى مـقـتـضـيـات مـخـصـوص خـود و مـسـائل مـخصوص خود را
دارد؛ به همين جهت ضرورت دارد كه در هر عصر و زمانى گروهى مـتـخـصـص و عـالم بـه كـليـات اسـلامـى و
عـارف بـه مـسـائل و پـيـشـامـدهـاى زمـان ، عـهـده دار اجـتـهـاد و اسـتـنـبـاط حـكـم مسائل جديد
از كليات اسلامى بوده باشند.)(184)
بـر ايـن اسـاس آنـچه در اجتهاد اهمّيت دارد مسائل نوين و تازه اى است كه پيش تر سابقه نـداشـتـه
اسـت . در ايـنـگـونـه مـوارد وظـيـفـه فـقـيـه انـطـبـاق پـرسـش هـاى جـديـد بـا اصول اسلام است .اين موضوع ، لزوم اجتهاد را در همه اعصار تبيين مى كند.امام خمينى (ره) از زمره فقيهانى است كه اجتهاد را براى پاسخگويى به سؤ الات جديد و حلّ معضلات و
مسائل مورد ابتلاى مردم و حكومت ، امرى ضرورى مى دانست ، باب اجتهاد را در ايـن خـصـوص بـاز مـى ديـد
و مـعـنـاى اجـتـهاد را در پاسخگويى به تحوّلات گوناگون زندگى اجتماعى تحليل مى كرد. معظم له در يكى
از رهنمودهاى مهم خود پس از برشمارى بيش از بيست مساءله اساسى و مورد ابتلا مى فرمايد:... همه اين ها گوشه اى از هزاران مساءله مورد ابتلاى مردم و حكومت است كه فقهاى بزرگ در مـورد آنـهـا
بـحـث كـرده انـد و نـظـراتـشـان بـا يـكـديگر مختلف است و اگر بعضى از مـسـائل در زمان هاى گذشته
مطرح نبوده است و يا موضوع نداشته است ، فقها امروز بايد براى آن فكرى بنمايند. لذا در حكومت اسلامى
هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انـقـلاب و نـظـام هـمواره اقتضا مى كند كه نظرات اجتهادى ـ
فقهى در زمينه هاى مختلف ولو مـخـالف بـا يـكـديـگـر آزادانـه عـرضـه شـود وكـسـى تـوان و حـق
جـلوگـيـرى از آن را ندارد.(185)
به همين دليل همواره تاءكيد داشت كه اصل اجتهاد به بهترين وجه در حوزه هاى فقهى به وسيله فقيهان
وارسته پى گيرى شود. چنان كه مى فرمود:حـوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و هـمـواره