خطبه 020-در منع از غفلت
اگر به بينيد آنچه رفتگان شما ديدند اگر به ديده خويش بينيد آنچه را كه رفتگان شما به چشم ديدند بى گمان مى ترسيد و غمگين مى شويد و مى شنويد و فرمان مى بريد اما آنچه را كه گذشتگان شما ديده اند از شما پنهان است و نزديك است پرده برداشته شود، آنگاه است كه آگاه مى گرديد من همه چيز را از نظرتان گذرانده ام و هر سخنى را به گوشتان خوانده ام، و مشعل پرفروز هدايت را فراراهتان قرار داده ام اگر پذيراى هدايت بوده ايد. به راستى به شما مى گويم همانا عبرتها بر شما آشكار گرديد. و نيز از آنچه كه بايد دل به آنها نسپاريد و از آنها دورى نماييد، بركنار شويد. آگاه باشيد كه تبليغ نمى كند پس از رسالت رسولان آسمان مگر بشر، ديگر هيچ بهانه يى نداريد چه، من شيوه جانشينى را چنانكه شايد و بايد انجام دادم.خطبه 021-در توجه به قيامت
فرجام پيش روى شما است يقينا كه آغاز و انجام پيش روى شما است، و همانا كه قيامت در عقب شماست كه شما را سوق مى دهد و مى راند، سبك شويد تا به نيكان برسيد، رفتگان شما منتظرند تا آخرين نفر به ايشان ملحق شوند. سيدرضى مى فرمايد: مى گويم: پس از كلام خداى سبحان و كلام حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين كلام با هر كلامى سنجيده شود رجحان و برترى دارد و از آن پيشى گيرد و اما آنچه آن حضرت فرموده: تخفوا تلحقوا كلامى از اين كوتاه تر و پرمعنى تر شنيده نشده، و چه ژرف است عمق اين كلمه و چقدر اين جمله سر تا پا حكمت و پند تشنگى (هر تشنه يى) را برطرف مى كند، و ما در كاب خصائص عظمت و بزرگى اين كلمه را شرح داده ايم.خطبه 022-در نكوهش بيعت شكنان
آنان كه كشتن عثمان را به امام عليه السلام نسبت دادند آگاه باشيد شيطان خونخوار گروه خود را برانگيخته و سپاهش را گرد آورده. تا فتنه و آشوب برانگيزند، و به جور و ستم و بيدادگرى ديرينه برخيزند، و باطل به سوى اصلش بازگردد. سوگند به خدا، آنها از هيچگونه نسبت ناپسندى به من دريغ ننمودند. و ميان من و خودشان از روى عدالت و انصاف هرگز سخن نگفته اند. اينان از من خواستار حقى مى باشند كه دانسته زير پا نهادند، و از من خون بهايى مى خواهند كه خود زمينه ريختن آن را فراهم ساختند. پس اگر من در اين كشتار با آنان همدست بوده ام، تهمتش دامنگير ايشان هم مى شود، اگر خود با اين خون دست شسته باشند، و دست من آلوده نباشد پس بازخواستى از من نيست و هر دليل و حجتى بياورند بر عليه خودشان مى باشد و بس. در اين اين دادرسى بزرگترين برهان آنها، دليلى است براى گناهشان زيرا از مادرى كه پستانش خشك گرديده شير مى جويند، و راه زنده كردن بدعتى مرده را مى پويند. اين خيره سر كيست و در كجاست كه مرا به نبرد مى خواند؟ چه سرنوشت تلخ و ويرانگرى در انتظار اوست. اين خيرگى به كدامين وسيله و واسطه يى پذيرفته؟ همانا من به علم پروردگار و حجت تمام و كمالكردگار، بر ايشان، با تمام جان راضى و خوشنودم. پس اگر از ياوه سرايى لب فروبستند و سر جاى خويش آرام نشستند كه هيچ وگرنه با دم شمشير پاسخشان را مى دهم. اين تنها درمان باطل و يگانه ياور حق است. از اينها در شگفتم كه به سوى من پيام فرستاده اند تا براى پيكارى سخت با نيزه، از خانه بيرون آيم و با ايشان درآميزم، و حيرت انگيزتر اينكه، در شمشير از نيام كشيدن، درنگ و شكيبايى پيشه سازم! سزد مادران ايشان به عزايشان بنشينند، گويى مرا نمى شناسند. من آنم كه هيچگاه از جنگ نمى هراسم، و در زد و خورد ترس را نمى شناسم. و من به وجود پروردگارم يقين داشته هرگز در آيين خويش شك و ترديدى ندارم.