خطبه 046-در راه شام - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 046-در راه شام

دعا به گاه سحر (هنگامى كه امام عليه السلام تصميم گرفت براى جنگ با معاويه به شام حركت كند، در نخيله كه نام جايى است در بيرون كوفه، پاى مبارك در ركاب نهاد. اين دعا را كه براى مسافرت و سپردن خواسته و خانواده به پناه خدا بهترين دعا است خواند:) بار خدايا من از رنج و زحمت راه به تو پناه مى آرم، و از اندوه بازگشتن، و از چشم بدخواه مال و بستگانم را به تو مى سپارم. پروردگارا تويى كه در سفر يار و همراه و در وطن جانشين و سرپرست اهل منى و جز تو كسى نمى تواند هم اين و هم آن باشد. زيرا هر كه جانشين باشد همراه نيست و هر كه همراهش باشد جانشين نيست. سيدرضى فرمايد: ابتداى اين كلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت شده، و حضرت امير عليه السلام در پى آن از و لا يجمعهما غيرك بليغترين سخن را فرموده و آن را به بهترين وجهى تمام كرده است.

خطبه 047-درباره كوفه

سخنى درباره كوفه اى كوفه گويا تو را مى بينم كه (در برابر پيش آمدهاى بسيار) كشيده مى شوى مانند چرم عكاظى (كه در وقت دباغى كش و واكش و مالش آن بسيار است، و عكاظ نام بازارى بوده در بيابانى ميان نخله و طائف) و از پيش آمد حادثه ها (ستم ستمگران مانند چرم هنگام دباغى) پايمال مى شوى و جنبشها بر تو وارد مى گردد، و من مى دانم هيچ جبار و ستمگرى بر تو بد نينديشد مگر آنكه خدا او را دچار بلائى يا كشنده اى را بر او مسلط گرداند.

خطبه 048-هنگام لشكركشى به شام

هنگام رفتن به شام از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه در نخيله هنگام رفتن به شام (جنگ صفين در بيست و پنجم ماه شوال سال سى و هفت هجرى فرموده): سپاس خداى را سزاست هر بار كه شب فرامى آيد، و جهان به ظلمت و تاريكى سخت روى مى آرد، و ستايش او را سزد هرگاه ستاره يى در آسمان بدرخشد و پنهان گردد و ثناى بى شمار يزدانى را رواست كه پيوسته بر بخششهايش همى فزايد، و از پاداشهايش هيچ فرونمى گذارد، اما بعد، من طلايه لشكر خود را فرستادم، و به ايشان دستور دادم كه در كنار فرات درنگ نمايند تا فرمان من (در خصوص حركت) به آنها برسد، و من ديدم كه اگر از آب فرات عبور كرده، و به سوى اين گروه از مسلمانان كه در نزديكيهاى دجله نشيمن گزيده اند رفته و آنها را به يارى شما به سوى دشمنان برانگيزم. و وادارشان كنم خود را آماده سازند، تا به كمك و پشتيبانى شما بپردازند. سيدرضى فرمايد: مراد حضرت از لفظ ملطاط در اين جا موضعى بوده است كنار فرات كه جلوداران لشكر خود را به فرود آمدن در آنجا امر فرموده، و نيز به ساحل و كنار دريا هم ملطاط گفته مى شود، و اين لفظ در اصل به معنى زمين هموار است، و مقصود حضرت از لفظ نطفه (كه به معنى آب صافى است ك
م يا زياد) آب فرات است، و اين تعبير از عبارات غريبه و شگفت آور است.

خطبه 049-صفات خداوندى

در صفات خدا خدايى را ثناخوان و سپاسگزارم كه عيان و نهان برايش يكى است، و نشانهاى ظاهر و نمودارهاى آفرينش بر وجودش گواه است. و ديدنش با بينايى چشم محال است، پس چشم كسى كه او را نديده سزاوار نيست انكارش كند، و زيبنده نيست قلب كسى كه هستى او را اثبات نمود بخواهد به كنه ماهيتش پى ببرد آنقدر ارجمند است كه كسى برتر از او نيست، و آنچنان نزديك است كه در نزديكى هيچ چيز از او نزديكتر نيست. پس نه پايه ارجمندش او را از آفريدگانش دور مى گذارد، و نه نزديكيش او را با پروردگانش برابر مى دارد. عقلها را بر حد و نهايت صفت خود آگاه نساخته ولى آنها را از شناختن خويش به قدر واجب بازنداشته. پس نشانه هاى جهان هستى بر توانايى و بزرگيش گواهى مى دهند، و بر زبان منكران خداونديش مهر خاموشى مى نهند. و منزه است خداوند از گفتار آنهايى كه او را به خلق تشبيه مى كنند، و كسانى كه او را انكار مى نمايند.

/ 258