خطبه 182-آفريدگار توانا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آگاه باشيد آنچه از دنيا كه روى آورنده بود پشت كرد، و آنچه كه پشت كننده بود روآورد، بندگان نيكوكار خدا، با عزمى ثابت و خيالى آسوده بار رحيل بربستند، و دنياى بى ارزش و گذران را به آخرت گرانبها و جاودان فروخته از غم و اندوه زندگى وارستند. چه زيان بردند برادران ما كه خونهاشان در جنگ صفين ريخته شد از اينكه امروز زنده نيستند تا غصه ها به خود راه داده آب تيره بياشامند، راستى به خدا سوگند كه به ديدار خدا شتافتند، و مزد خود را از خدا دريافت داشتند، و پس از خوف و ترس در اين جهان ناامن، سراى امن را ماوا گرفتند، كجايند برادران من كه در راه حق سوار شده و به راستى و درستى گذشتند، كجا است عمار (ابن ياسر كه در سن بيش از نود سال در صفين شهيد شد) و كجا است (ابوالهيثم مالك) ابن تيهان، و كجا است ذوالشهادتين و كجايند برادران ديگر آنان كه براى مرگ با هم پيمان بستند، پس از اينكه كشته شدند سنگدلان سرهاى آنها را از تن جدا ساخته نزد بزهكاران فرستادند. (نوف گفت: پس از اين كلام امام عليه السلام با دست خويش به ريش مبارك زده گريه بسيار كرد و فرمود:) درد و دريغا بر برادران من كه قرآن را خواندند و آن را استوار نمودند، و در آنچه
واجب بود انديشه كرده و آنها را اجراء فرمودند، سنت را زنده كرده و بدعت را كشتند، هنگامى كه براى جهاد خوانده شدند بيدرنگ پذيرفتند، و به پيشواى خويش اعتماد كردند و همه جا در پى او رفتند، پس از آن به فريادى رسا و بلند ندا درداد: اى بندگان خدا جهاد جهاد، بدانيد من در همين روز به لشكرآرائى مى پردازم هر آزاده مردى كه آرزومند ديدار خداست بيرون شود. (نوف گويد: آنگاه حضرت فرزند خود حسين عليه السلام را به فرماندهى ده هزار تن و قيس ابن سعد ابن عباده عليه الرحمه را بر ده هزار تن، و ابوايوب انصارى را بر ده هزار تن، و ديگران را به شماره هاى ديگر امير قرار داده، و اراده بازگشت به صفين داشت تا جنگ را با معاويه از سر گيرد، هنوز جمعه نيامده بود كه عبدالرحمن ابن ملجم مرادى لعنه الله عليه آن ضربت زهرآگين را به فرق همايون آن حضرت وارد آورد، پس سپاهيان به كوفه بازگشتند، و ما در اين هنگام چون گوسفندانى بوديم كه شبان خود را گم كرده باشند و از هر طرف گرگان آنها را بربايند) (گفته اند: اين خطبه آخرين خطبه اى است كه امام عليه السلام ايستاده بيان فرموده).

خطبه 182-آفريدگار توانا

توانائى خدا ستايش خداوندى را سزد كه بدون ديده شدن شناخته شده است، بدون بردن رنج آفريدگان را آفريده است، به قدرت و توانائى خويش موجودات را بيافريد، و به بزرگى و برترى از گردنكشان اطاعت و بندگى طلبيد، و با بخشش و مهربانى بر همه مهتران مهترى ورزيد، و اوست پروردگارى كه پروردگان خويش را در سراى جهان جاى داد، و پيامبرانش را براى راهنمائى به سوى جن و انس فرستاد تا براى ايشان پرده گمراهى جهان را بردارند، و مردم را از زيانها و زشتيها و سختيهاى آن برحذر دارند، و براى آنها از بى وفائى آن مثلها بزنند و آنان را به نواقص و عيوبش بينا گردانند، تا مگر بر هوسهاى ايشان چيره گشته، و پند گيرند، هنگامى كه در آن به غفلت و نادانى به سر مى برند به سراغشان بيايند، و راهها و چاههايش و همچنين حلالها و حرامهايش را به آنها بنمايند، و آنچه كه خداوند سبحان از بهشت، و عزت، و آتش، و خوارى كه براى فرمانبرداران، و يا نافرمانى كنندگان آماده فرموده است. من در حالى كه به خدا روى آورده ام، او را سپاس مى گويم، سپاسى كه آفريدگانش را به آن امر فرموده است، و هر چيزى را مقدار و اندازه اى و هر اندازه اى را مدتى و هر مدتى را نامه و نوشته ا
ى مقرر فرموده است.

در ستايش قرآن قرآن امر به نيكى و نهى از زشتى است، خاموش و در عين حال گويا است، و حجت و برهان خدا است بر بندگانش كه از آنان بر آن پيمان گرفت، و ايشان را در گرو آن قرار داد، خداوند با آن قرآن نور و دين خود را كامل گردانيد، و پيامبر خود- صلى الله عليه و آله- را در حالى قبض روح فرمود كه آن حضرت از رساندن احكام قرآن كه موجب هدايت و رستگارى مردم است آسوده شده بود، پس بزرگ شماريد از خداوند سبحان آنچه را كه او از خودش بزرگ شمرده است زيرا خداوند چيزى را از شما پنهان نفرموده و فروگذار ننمود چيزى از اوامر و نواهى خويش را كه از آن خوشنود، يا ناخشنود بود جز آنكه از براى آن پرچمى پيدا، و نشانه استوار و هويدا قرار داد تا آن پرچم و نشانه شما را از امر مكروهش بترساند، و به سوى فعل محبوبش بكشاند. آگاه باشيد خوشنودى و خشم خدا در گذشته و آينده يكسان است، و اين شيوه در زندگانى بندگان در گذشته و حال و آينده نمايان است،
و بدانيد كه خداوند هرگز چيزى را كه مايه خشمش از پيشينيان بوده است از شما نمى پذيرد، و هيچگاه براى آنچه او را از گذشتگان خوشنود مى نموده است بر هيچكدامتان ايراد نمى گيرد، و جز اين نيست كه شما بايد در راه آشكارى سير كرده، و سخنى كه پيشينيان شما گفته اند تكرار نمائيد، خداوند خود ضامن شده كه وسائل زندگى شما را فراهم كند، و به فزونى و تشكر از نعمتهايش ترغيبتان فرموده، و ذكر خود را به زبان شما بر شما واجب گردانيده، و آن را آخرين مرتبه رضا و خوشنودى خويش قرار داده، و از عابدان پاك خواسته تا از معاصى و گناهان پرهيز نمايند. پس، از عقوبت خدائى كه شما در برابرش ايستاده ايد بترسيد، پروردگارى كه موهاى پيشانى و مرگ و زندگى، خواب و بيدارى، و نشست و برخاست شما در دست اوست به رازى كه پنهان مى كنيد آگاهى دارد، و هر چيزى را كه آشكارا انجام مى دهيد مى نگارد. نگهبانان ارجمندى را بر شما گمارده، كه نه حقى را ساقط، و نه ناحقى را بر شما ثابت مى كنند، و دانسته باشيد هر كه از خدا بترسد خدا هم راهى براى رستن از آشوبها نشانش مى دهد، و نورى به دلش مى تابد تا روشن گردد و از تاريكى وارهد، و او را براى هميشه در آنچه آرزويش در آن
است (بهشت) جاودان جايگزين ساخته، و در منزل كرامت و عزت در نزد خودش، و در خانه اى كه براى دوستانش گزيده است فرودش آورد، سرائى كه عرش خدا به آن سايه افكنده، و از خوشنودى خدا روشنى گرفته، و زيارت كنندگان آن فرشتگان و دوستان آن پيامبران او مى باشند. پس، با كارهاى پسنديده، به سوى آخرت بشتابيد و پيش از آنكه مرگ شما را در آغوش كشد، در پيش فرستادن توشه نيك، گوى سبقت از ديگران بربائيد، زيرا زود باشد كه رشته آرزوى مردم ببرد، و دست اجل ناگهان آنها را ببرد، و در توبه و بازگشت به رويشان بسته شود، پس ناگهان بامداد زندگى به شامگاه مرگ مى رسد و شما حال پيشينيان خود را پيدا مى كنيد كه آرزوى بازگشت به دنيا را داشتند، تا در توبه و مغفرت و كردار نيك بكوشند اما افسوس كه ديگر وقت گذشته و پشيمانى سودى نداشت. و شما در دنيا كه جاى ماندنتان نيست مسافر و رهگذريد، شما را به كوچ كردن از آن اعلام و به توشه برداشتن از آن امر فرموده اند، و بدانيد اين پوست نازك تن را شكيبائى بر آتش نيست، پس به خويشتن رحم نمائيد كه شما خود را در دنيا به انواع مصيبتها و سختيها آزموده ايد. آيا هيچ ديده ايد هنگامى كه خارى به دست كسى فرومى رود، و يا پايش در برخو
رد با سنگى زخم و خونين مى شود، و يا شنهاى گرم بيابان كف آنها را مى سوزاند چقدر بى تابى مى نمايد و دمبدم آه و گريه و ناله و فريادش مى فزايد؟! پس هر گاه بين دو تاوه از آتش باشد در حالى كه همخوابه سنگ سوزان و همنشين شيطان گردد چه حالتى خواهد داشت؟! آيا هيچ مى دانيد هنگامى كه مالك دوزخ از سر خشم بر آتش بنگرد، چسان از خشم او پاره اى از آتش بر پاره اى ديگر هجوم كرده، و يكديگر را پى سپر خويش مى سازند و هنگامى كه بر آن تندى كند و به او نهيب زند چگونه تاب و توان از دست آتش بدر رفته، از فرط جزع و از شدت تندى مالك بين درهاى دوزخ بالا روند.

و تو اى پير سالخوردى كه ناتوانى پيرى به زانويت درآورده، و روزگار كمرت را همچون كمان تا كرده! چگونه خواهى بود هنگامى كه طوقهاى آتش به استخوانهاى گردنها چسبيده شود و غل و زنجيرها بچسبد تا گوشتهاى بازوها را بخورد؟! پس اى گروه بندگان، تا تندرست هستيد و هنوز بيمار نشده ايد دستورهاى خدا را انجام دهيد، و تا در فراخناى دنيا به سر مى بريد و به تنگناى قبر نرفته ايد دل خود را در گرو او نهيد، پس بكوشيد در آزاد كردن گردنهاى خودتان پيش از آنكه آن گردنها را گروگان گيرند، ديدگان خويش را براى پرستش و فراگرفتن دانش بيدار نگه داريد، و با روزه گرفتن شكمهاى خود را لاغر و كوچك بداريد. هميشه در امر خير قدم بنهيد، و ثروت خود را در راه خدا به مستمندان بدهيد. پيكرها را فداى جانهاى خويش ساخته، و در آن بخل نورزيد زيرا خداوند سبحان فرموده است: اگر به يارى خدا بشتابيد، او هم شما را پيروى مى گرداند، و گامهايتان را استوار مى سازد. و نيز مى فرمايد: كيست كه به خدا وام دهد، وام دادنى نيكو و پسنديده كه كردگار آن را برايش چندين برابر گرداند، و براى اوست مزدى و پاداشى شايسته. آرى خدا از راه ذلت و خوارى از شما يارى و كمك نخواسته، و ب
ه دليل فقر و نياز، از شما وامى نطلبيده است در حالى كه سپاهيان آسمانها و زمين لشكر آفريدگار هستند و بر همه چيز دانا و تواناست، و از شما طلب يارى نموده، با آنكه جملگى خزائن و گنجهاى بى شمار زمين و آسمان از آن اوست و بى نياز از هر چيزى است، از شما وام خواسته. يارى خواستن و وام طلبيدنش براى آن است كه اراده فرموده تا شما را در فزونى كردار نيك بيازمايد. هان بيائيد و با پندار نيك و كردار نيك با همسايگان خانه خدا نزديك شويد، همسايگانى كه خداوند پيامبرانش را با آنها آشنا گردانيد، و فرشتگانش را امر فرمود كه به ديدارشان بروند، و هميشه گوشهاشان را نگه داشته از اينكه آواز آتش را بشنوند، و پيكرهايشان را از اينكه رنج و اندوهى را ديدار نمايند نگهداشت، فضل خداست، آن را به هر كس كه بخواهد مى دهد، و خدا را فضلى بس بزرگ است. مى گويم آنچه مى شنويد و از خدا براى خود و شما يارى مى خواهم كه او ما را كافى است، و نيكو وكيلى است.

/ 258