خطبه 163-اندرز او به عثمان
سخن اميرمومنان با عثمان بن عفان (فساد و تباهكارى و بيدادگرى عثمان بن عفان خليفه سوم و كارگردانان او در مدينه و شهرهاى ديگر شيوع پيدا نمود، گروهى از اهل مدينه، اصحاب رسول خدا و ديگران به مردم شهرها چنين نوشتند: شما كه مى خواهيد در راه خدا جهاد كرده با دشمنان دين جنگ نمائيد، با شتاب نزد ما بيائيد كه خليفه شما دين را تباه كرده و از بين برده، پس دلهاى مردمان از وى برگشت و درصدد خلعش برآمدند، و گروه بى شمارى از اهالى مصر و بصره و كوفه كه از جور و ستم آنها به ستوه آمده بودند به مدينه روى آوردند، و نزد اميرمومنان على عليه السلام رفتند و آن حضرت را چون نگينى در ميان گرفتند و از رفتار ناپسند عثمان شكوه و شكايتها كردند و از او درخواست نمودند ساعتى با عثمان بنشيند و از جانب ايشان پيرامون اين آشفتگيها و نگرانيها با او سخن گويد، و بخواهد كه رضاى آنها را فراهم سازد، پس امام به خانه عثمان رفت و در ديدارى كه با او نمود چنين فرمود:) مردم پشت سر من مى باشند و مرا به نمايندگى نزد تو فرستاده اند، به خدا سوگند من نمى دانم به تو چه بايد گفت زيرا آنچه من مى دانم تو به آن نادان نيستى، و تو را به كارى راهنما نيستم كهآن را نشناسى و مى دانى آنچه ما مى دانيم، در چيزى بر تو پيشى نگرفتيم، تا تو را بدان آگاه سازيم و در امرى خلوت نكرديم تا آن را به تو برسانيم و آنچه ما به چشم ديديم تو هم ديده اى، و سخنانى را كه به گوش شنيديم تو هم شنيده اى، و همانگونه كه ما با پيامبر- صلى الله عليه و آله- همراه و همنشين بوديم تو هم همراه و همنشين بوده اى، و پسر ابى قحافه و پسر خطاب به درستكارى سزاوارتر از تو نبودند، در حالى كه تو در زمينه خويشاوندى از هر دوى آنها به رسول خدا- صلى الله عليه و آله- نزديكترى و به دامادى پيامبر مرتبه اى يافته اى كه ابوبكر و عمر نيافتند، پس اندكى به خويش بينديش، و از خدا بترس! چه سوگند به خدا، تو از كورى بينائى نمى جوئى و از جهل ره دانش نمى پوئى. فرامين و احكام الهى روشن و آشكار است و آثار دين مبين اسلام، يعنى احكام قرآن كريم و سنت عزيز رسول خدا نمايان است. آگاه باش كه برترين بندگان پيش خدا پيشوائى است دادگستر كه نخست خودش هدايت شده باشد و بعد ديگران را هدايت كند، چنين كسى سنت رسول خدا را نيكو مى داند و طبق آن عمل مى كند، و بدعت ناراست و ناپسند را نابود مى سازد. خوشبختانه سنتها همه روشن و هر كدام از آنها داراى نمودا
رى است، و نوپردازيها نيز آشكار و هر يك از آنها را نشانه و پديدارى است، و بدترين مردم پيش خدا پيشواى ستمكارى است كه گمراه باشد و ديگران هم به وسيله او گمراه شوند و سنتى را كه پيامبر گذاشته است براندازد، و بدعتى كه از بين رفته برپا سازد، و من از رسول خدا- صلى الله عليه و آله- شنيدم كه مى فرمود: روز قيامت پيشواى ستمكار را مى آورند كه با او يارى كننده اى نيست و نه عذرخواهى پس در آتش دوزخ انداخته مى شود و در آن مى گردد چنانكه آسيا گردش مى نمايد، بعد در گودى و ته دوزخ حبس و بازداشته مى شود. و من تو را به خدا سوگند مى دهم كه زنهار پيشواى كشته اين امت مباش، چه پيش از اين مى گفتند: در اين امت پيشوائى به قتل مى رسد كه خون او تا روز قيامت در كشت و كشتار را به روى همه خواهد گشود، و حقيقت امر را بر خرد و بزرگ مشتبه خواهد نمود. فتنه ها و آشوبها برپا خواهد ساخت، و آنها حق را از باطل امتياز نمى دهند، در آن تباهكاريها آشوب بسيار كرده از حق دست برمى دارند، و به سختى مضطرب و نگران مى گردند، اكنون اى كسى كه پيرى و سالخوردگى تو را دريافته، و زمان عمرت بسر رسيده، بيش از اين خود را آلت و دست نشانده مروان (حكم) قرار مده، تا شتروار
تو را به هر جا كه دلخواه او است تند براند و بكشاند. عثمان به آن حضرت گفت: با مردم گفتگو كن تا مرا مهلت دهند كه ستمهائى كه بر آنان وارد شده برطرف نمايم. پس امام عليه السلام فرمود: رسيدگى به آنچه در مدينه مى گذرد نيازى به مهلت ندارد، ولى براى پايان دادن به ستمهائى كه در شهرستانهاى ديگر مى شود بايد مردم تا رسيدن فرمانهاى تو صبر كنند.