علم اخلاق علمى است كه بحث مى كند از انواع صفات خوب و بد صفاتى كه ارتباط با افعال اختيارى انسان دارد و كيفيت اكتساب اين صفات و يادور كردن صفات رذيله را بيان مى دارد. پس موضوعش صفات فاضله و رذيله است از آن جهت كه براى انسان قابل اكتساب است يا قابل اجتناب .
فلسفه اخلاق
قبل از آن كه در بحث اخلاق وارد شويم و ببينيم كدام كار خوب است و كدام كار بد است اين مطلب را به عنوان اصل موضوعى پذيرفته ايم كه كارهاى خوب و بد وجود دارد وملاك هايى براى تقسيم كارها به خير و شر يا نيك و بد وجود دارد در فلسفه اخلاق از همين اصول موضوعه بحث مى شود كه از كجا ما كار خوب و بد داريم و ملاك تقسيم كار به خوب و بد چيست ؟ خوبى و بدى از كجا ناشى مى شود؟
اخلاق نظرى و اخلاق عملى
*((*اخلاق نظرى *))* آن است كه از اساس خير و شر با قطع نظر از مصداق ها و افراد بحث مى كند مانند گفتگو درباره عبادت و نماز و تقوا و محبت و عدالت *((*من حيث هو*))* از جهت عبادت بودن و نماز بودن ، تقوا بودن و محبت داشتن و عدالت ورزيدن نه از جهت اين كه عبادت روزه است يا نماز است يا اين كه تقوا به چه چيزى حاصل مى شود؟ *((*اخلاق عملى *))* از خير مطلق و يا رذيلت و فضيلت سخن نمى گويد بلكه از مصداق هاى خير و شر كه در قلمرو حواس قرار مى گيرند و از صفات برونى انسان مانند وفاى به عهد و احسان و امانت دارى سخاوت ... و در جهت منفى خلف وعده و ظلم و ريا گفتگو مى كند.(103)
رابطه تربيت و اخلاق
اگر اخلاق را كه صفات نفسانى و اعمال و رفتار عالى انسانى است در جهت صحيح و مثبت لحاظ كنيم اخلاق در اين معنا يكى از ثمرات بلكه مهمترين ثمره تربيت است . بر اين اساس ؛ تربيت ، فعلى است كه اخلاق حاصل آن است ، اگر چه تمامى آن نيست پرورش استعدادهاى فكرى و ذهنى و ذوقى و غيره كه همگى در دايره تربيت و از موضوعات آن هستند؛ به جهت اين كه به طور مستقيم با ملكات نفسانى و خصوصيات اخلاقى مرتبط نيستند جزء اخلاق محسوب نمى گردند. مثلاً پرورش حافظه و قدرت استنتاج و استعدادهاى هنرى و ذوقى اگرچه در محدوده تربيت قرار مى گيرند ولى چون مستقيما با صفات اخلاقى مرتبط نيستند جزء اخلاق محسوب نمى گردند.
اصول فضايل اخلاقى
ريشه تمام مسايل اخلاقى را سه قوّه تشكيل مى دهد:شهوت ، غضب و تفكر. اين سه نيرو نفس را به اّتخاذ علوم وادارمى كند كه افعال مناسب آن قوه از آن سرچشمه مى گيرد توضيح اين كه : كليه افعال انسانى يا به جلب منفعت بازگشت مى كند، مانند خوردن و آشاميدن و لباس پوشيدن و امثال اين ها. يا به دفع ضرر باز مى گردد مانند دفاع از جان و مال و حيثيت و مانند آن و يا از قبيل افعالى است كه به تصور و تصديق فكرى مربوط است ، مانند تشكيل قياس و اقامه دليل براى مطالب گوناگون . قسم اول از قوّه شهويّه و قسم دوم از قوّه غضبيّه و قسم سوم از قوه فكريه سرچشمه مى گيرد و چون ذات انسان از تركيب و اّتحاد اين قواى سه گانه حاصل شده وبر اثر اين تركيب مى تواند مبداء افعال خاصى شود ودر سايه آن به سعادتى كه اين تركيب به خاطر آن قرار داده شده نايل گردد لذا همواره بايد مواظب باشد هيچ يك از اين سه قوه از مسير اعتدال خارج نشود زيرا اگر افراط و تفريطى در يكى از اين ها