گرايش انسان به سمت دين گرايش فطرى است . در سوره روم آيه 30 اين حقيقت بيان شده است كه فاقم وجهك للدّين حنيفا فطرة اللّه التى فطر الناس عليها به سوى آئين پاك اسلام روى آور و با فطرت الهى خويش ملازم باش فطرتى كه خداوند مردم را با آن آفريده است ، اين است آيين استوار حق ولى بيشتر مردم از اين حقيقت آگاهى ندارند.انسان در گرايش به دين از كسى الهام نگرفته و نياموخته و تنها فطرت خداجوى اوست كه اين گرايش و كشش نهانى را اقتضا كرده است و اين همان فطرى بودن دين است . نقش عقل در اين ميان تشخيص راه فطرت است يعنى عقل به منزله چراغى است كه اين راه را روشن مى سازد و نبى را از غير نبى ، خليفه رسول اللّه را از غير آن تشخيص مى دهد بنابراين عقل چراغ است و دين صراط مستقيم . ابن سكيت از امام رضا عليه السلام پرسيد:فما الحجة على الخلق اليوم فقال العقل يعرف به الصادق على اللّه فيصدقه و الكاذب على اللّه فيكذبه فقال ابن اسكيت هذا وللّه و هو الجواب (416) امروز حجت بر مردم چيست ؟ امام مى فرمايد: حجت بر مردم عقل آن هاست كه به وسيله آن كسى كه به خداوند نسبت درستى دهد تشخيص داده و تصديق مى نمايد وكسى را كه به دروغ نسبت دهد تكذيب مى نمايد سپس ابن سكيت عرض كرد: پاسخ صحيح همين است كه شما فرموديد. عقل بين امام واقعى و مدعى امامت و بين راه از بيراهه فرق مى گذارد از اين رو حجت بر مردم است . عقل ، خود، راه نيست بلكه راهنماست .امام صادق عليه السلام مى فرمايد: بالعقل عرف العباد خالقهم و انّهم مخلوقون و انه المدبر و انهم المدبرون و انه الباقى و هم الفانون (417) مردم به وسيله عقل پى مى برند كه آنان آفريده و او آفريدگار آن هاست . خداوند مدبّر و آنان تحت تدبير اويند و باقى و هميشگى و آن ها فانى و رفتنى هستند.
حدود حجيت عقل
گرچه بعضى از امور و ادراكات است كه از مستقلاّت عقل شمرده مى شود يعنى عقل انسان در فهم و دريافت آن نيازى به شرع ندارد و خود به تنهايى به درك آن راه مى يابد مانند شناخت خالقيت (اللّه ) و مخلوق بودن انسان و ديگر موجودات و نيز درك اين مساءله كه همه تحت تدبير اويند. و قادر به ادامه حيات و بقاى خود جز به اراده او نيستند. عقل بر اساس الهام الهى كه فرمود: فالهمها فجورها و تقويها كلى حسن و قبح را مى فهمد و تشخيص مى دهد كه مثلاً احسان و نيكويى خوب است و ظلم و ستم زشت و ناپسند است .اما آيا عقل در اين پايه قرار دارد كه بتواند منشاء جعل قانون باشد و بدين ترتيب انسان از وحى و شرع بى نياز گردد؟ بدون ترديد پاسخ اين سؤال منفى است چرا كه عقل مى تواند به وجود خالقى براى اين عالم پى ببرد كه او خالق و مدبر است ولى آن خالق و مدبر چه دستوراتى و برنامه هايى براى تعالى روح و روان انسان داده است .عقل از دريافت آن عاجز و ناتوان است خلاصه اين كه عقل مى داند كه خداوند اوامر و نواهى دارد و اين كه پاره اى از امور محبوب و برخى از امور مبغوض اوست ولى از مصاديق آن اطلاعى ندارد پس بايد پيامبر از