معيار فضيلت اخلاقى - تحلیلی بر روش های تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی بر روش های تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی - نسخه متنی

اکبر دهقان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رخ دهد سعادت حاصل نمى شود.

در علم اخلاق حد اعتدال هر يك از قواى سه گانه را روشن كردند به اين ترتيب كه حد اعتدال قوه شهويه عفت و حد افراط و تفريط آن حرص و تنبلى است حد اعتدال قوه غضبيه شجاعت و افراط و تفريط آن تهور و ترس ‍ است حد اعتدال قوه فكريه حكمت و افراط و تفريط آن جربزه و كودن بودن است از مجموع اين ملكات معتدله در نفس ملكه چهارمى به وجود مى آيد كه عدالت ناميده مى شود.

مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: مجموعه اين چهار اصل (عفت ، شجاعت ، حكمت ، عدالت ) اصول اخلاق فاضله را تشكيل مى دهد كه دانشمندان ذكر كردند و لكن سه مكتب و مسلك در اينجا وجود دارد:

1 - مكتبى كه مى گويد :

انسان بايد حد اعتدال اين قوا و نيروهاى سه گانه را بشناسد و رعايت كند تا بتواند صفات فاضله را كسب كرده و از رذايل بپرهيزد و بدين وسيله سعادت علمى خود را تكميل نموده و اعمالى از او سر زند كه موجب ستايش اجتماع و محبوبيت جامعه گردد.

2 - مكتب پيامبران الهى :

اين مكتب نيز از جهاتى شبيه مكتب اول است ولى فرقى كه در ميان اين دو وجود دارد از نظر هدف ونتيجه است ؛ چون در مكتب انبيا هدف سعادت حقيقى انسان ، يعنى تكميل ايمان به خدا وآيات او وآسايش اخروى است كه يك سعادت حقيقى وواقعى باشد نه اين كه فقط از نظر مردم سعادت است ولى در مكتب اول ، هدف از اصلاح اخلاق كسب محبوبيت در نظر مردم ودارا بودن صفاتى كه مورد ستايش جامعه است مى باشد.

3. مكتب اخلاقى قران ؛ كه با دو مكتب سابق يك فرق اساسى دارد و آن اين كه هدف در اين جا ذات خداوند است نه كسب فضيلت انسانى و به همين دليل بسا مى شود كه طرز مشى آن با دو مكتب سابق فرق مى كند.

توضيح اين كه هنگامى كه انسان رو به كمال مى رود و ترقياتى در اين زمينه نصيب وى مى شود دل او مجذوب تفكر درباره خدا و توجه به اسما و صفات عاليه حق كه از هر نقصى منزه و مبر است مى گردد و اين حالت جذبه و كشش ‍ روز به روز زيادتر و شديدتر و توجه به خداوند عميق تر مى گردد و به آنجا مى رسد كه خدا را چنان عبادت مى كند كه گويا او را مى بيند و خداوند او را مى بيند همواره جلوه او را در تجليات جذبه و شوق و توجه مشاهده مى كند. در اين هنگام محبت و شوق او روز افزون مى گردد زيرا عشق به كمال و جمال جزء فطرت انسان و خميره اوست قرآن مى فرمايد: والذين امنوا اشدّ حبّا للّه (104) آن ها كه به خدا ايمان دارند محبتشان به خداوند شديدتر است .

همين معنى او را به پيروى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در تمام افعال و حركات وادار مى كند زيرا عشق به يك چيز، مستلزم عشق به آثار آن است و پيامبر هم از آثار و آيات اوست چنان كه جهان و آن چه در جهان است از آثار و آيات اوست . آتش اين شوق و محبت باز تيزتر مى گردد و به جايى مى رسد كه از همه چيز صرف نظر كرده ، تمام توجهش به ذات او مى شود فقط او را دوست مى دارد دلش تنها براى او خاضع است ... در اين حال طرز تفكر و عمل او با سايرين فرق مى كند هيچ چيز را نمى بيند مگر آن كه خدا را پيش از آن و با آن مشاهده مى كند همه چيز در نظر او از درجه استقلال ساقط شود. بنابراين جز او نمى خواهد و جز او نمى جويد و از غير او طلب نمى كند و از غير او نمى ترسد فعل و ترك و انس و وحشت و خشنودى او فقط به خاطر خداست ؛ تاكنون دنبال هر كار و فضيلتى مى رفت به خاطر اين بود كه فضيلت انسانى است ولى اكنون جز خدا نمى خواهد سر منزل مقصود او خدا؛ زاد و توشه او ذلت و بندگى در پيشگاه الهى و راهنماى او شوق و محبت الهى است .(105)

معيار فضيلت اخلاقى

يكى از مسايل اساسى فلسفه اخلاق ، اين است كه ملاك ومعيار فضيلت اخلاقى چيست و چگونه مى توان فعل اخلاقى را از فعل طبيعى باز شناخت ؟ بعضى عملى را فعل اخلاقى دانسته اند كه به انگيزه ديگرخواهى صورت پذيرد و بعضى ديگر ملاك فعل اخلاقى را در اين دانسته اند كه از وجدان انسان سرچشمه گيرد وبرخى عقلى بودن فعل را لازم اخلاقى بودن آن معرفى كرده اند.

استاد شهيد مطهرى مى فرمايد: كارهايى كه ما به آن ها مى گوييم كار اخلاقى ؛ مى بينيم فرقشان با كار عادى اين است كه قابل ستايش و آفرين و تحسين اند. به عبارت ديگر: بشر براى اين گونه كارها ارزش قايل است . تفاوت كار اخلاقى با كار طبيعى در اين است كه كار اخلاقى در وجدان هر بشرى داراى ارزش است و يك كار ارزشمند و گران بهاست و بشر براى اين كار قيمت وارزش قايل است آن هم نه قيمت مادى بلكه مافوق ارزش

/ 117