قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : من قال لا اله الاّ اللّه مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان يحجزه لا اله الاّ اللّه عمّا حرم اللّه (860) كسى كه ذكر (لا اله الاّ اللّه ) را با اخلاص به زبان آورد، داخل بهشت خواهد شد و البته نشانه اخلاص اين است كه ذكر (لا اله الا اللّه ) وى را از ارتكاب معاصى باز دارد.
5 - پرهيز از خودبينى :
قال الصادق عليه السلام : و ادنى حدّ الاخلاص بذل العبد طاقته ثم لا يجعل لعمله عنداللّه قدرا فيوجب به على ربّه مكافاة بعمله لعلمه انّه لو طالبه بوفاء حق العبوديّة لعجز امام صادق عليه السلام فرمود: كم ترين نشانه اخلاص آن است كه آدمى در اطاعت و عبادت كوشا باشد و براى عمل خود اهميتى قايل نباشد و خود را در برابر خدا طلب كار نداند، زيرا بنده مى داند كه اگر خدا از بندگان خود عبادت واقعى را خواستار بشود همگان عاجز خواهند بود.
6 - پرهيز از مردم آزارى :
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله : و اما علامة المخلص فاربعة يسلم قلبه و يسلم جوارحه و بذل خيره وكفّ شرّه نشانه هاى اخلاص چهار چيز است داشتن قلب سليم و اعضا و جوارح سالم و توسعه در خير و نيكى و پرهيز از بدى ها.
هدف نهايى از تربيت ، تكامل و قرب به خداوند
هدف نهايى از تربيت روحى تكامل يافتن و به مقام قرب الهى رسيدن است . قرآن كريم و احاديث دلالت روشن بر اين مطلب دارند. بايد دانست كه حركت انسان يك حركت واقعى و حقيقى است نه اعتبارى . اين حركت مربوط به روح مجرّد است نه جسم در اين حركت گوهر ذات انسان تلاش مى كند و دگرگون مى شود. بنابراين ، مسير حركت انسان نيز يك طريق واقعى است نه اعتبارى و مجازى ، امّا مسير حركت از ذات متحرك جدا نيست بلكه متحرك در باطن ذات خود حركت مى كند و مسير را به همراه خود مى برد و اين حركت يك روزى بايد آرام بگيرد و به مقصد و غايتى نايل گردد. اكنون اين سؤ ال به ذهن مى آيد كه غايت و نهايت حركت انسان چيست ؟ و در اين جهان انسان ها به سوى چه غايتى در حركت هستند و سرنوشتشان بالاخره به كجا خواهد رسيد؟ از قرآن كريم و احاديث استفاده مى شود كه نهايت حركت بشر به سوى خداست انا للّه و انا اليه راجعون (861) و غايتى كه براى حركت انسان مقدّر شده ، قرب به خداوند است لكن همه انسان ها به مقام قرب الهى نايل نمى شوند، بلكه كسانى كه داراى ايمان و عمل صالح هستند به درجات و مراتب اخروى در بهشت نايل مى گردند.
معناى قرب به خداوند
اكنون بايد ديد كه مقصود از قرب به خدا چيست و چگونه مى توان تصور كرد كه انسان به خدا نزديك مى شود؟ قرب به معناى نزديكى است و در سه مورد استعمال مى شود.
قرب مكانى :
وقتى دو موجود كه از جهت مكان به هم نزديك باشند گفته مى شود قريب به هم هستند.
قرب زمانى :
در صورتى كه دو چيز از جهت زمان نزديك به هم باشند، گفته مى شود اين دو به يكديگر قريب هستند. البته روشن است كه قرب بندگان خدا از اين دو قسم نخواهد بود زيرا خداوند در ظرف زمان و مكان واقع نمى شود تا چيزى نسبت به او قرب زمانى يا مكانى داشته باشد بلكه خداوند خالق زمان و مكان و محيط به آن هاست .
قرب مجازى :
گاهى مى گويند فلان شخص به فلان شخص قريب و نزديك است . مقصودشان اين است كه مورد احترام و علاقه مى باشد و به تقاضاهايش ترتيب اثر مى دهد. اين نوع نزديكى ، قرب مجازى و اعتبارى و تشريفاتى است نه حقيقى . آيا قرب بنده به خدا مى تواند از اين قسم باشد يا نه ؟ البته اين مطلب صحيح است كه خداوند به بندگان شايسته اش علاقه و محبت دارد و خواسته هاى آن ها را اجابت مى كند، لكن قرب خداوند به بنده را از اين نوع نمى توان دانست ؛ زيرا در علوم عقليه به اثبات رسيده و آيات و احاديث هم دلالت دارند كه حركت ذاتى انسان و مسير و صراط مستقيم او امورى واقعى و حقيقى هستند نه اعتبارى و مجازى . رجوع به خداوند هم كه در آيات قرآن آمده حقيقت دارد و نمى تواند