تجليل نفس و تحقير آن - تحلیلی بر روش های تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی بر روش های تربیت نفس و اهداف آن در فرهنگ وحی - نسخه متنی

اکبر دهقان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. حديث فوق ، به *((*برهان نظم *))* اشاره مى كند. يعنى هر كس شگفتى هاى روح وجسم خود را بداند، راهى به سوى خدا به رويش گشوده مى شود؛ زيرا اين نظمِ عجيب نمى تواند از غير خداوند عالم و قادر سرچشمه گيرد.

2. ممكن است اشاره به برهان *((*وجوب و امكان *))* باشد چرا كه اگر انسان در وجود خويش دقّت كند، مى بيند وجودى است وابسته و نيازمند و بدون تكيه به قدرت لايزال امكان بقا براى او معنايى ندارد.

3. حديث مذكور مى تواند اشاره به برهان *((*علت و معلول *))* باشد براى اين كه هرگاه انسان ، اندكى دقت كند مى فهمد كه وجود او معلول علّت ديگرى است كه او را در زمان خاصى به وجود آورده و هنگامى كه سراغ علت وجود خويش - فى المثل پدر و مادر - مى رود، باز آن ها را معلول علت ديگرى مى يابد و هنگامى كه سلسله اين علت و معلول را سراغ مى گيرد به اين جا مى رسد كه آن ها نمى توانند تا بى نهايت پيش روند زيرا بطلان تسلسل نزد همه دانشمندان مسلّم است ؛ بنابراين بايد اين سلسله علل به علتى ختم شوند كه معلول نباشد و آن واجب الوجود است .

4. اين حديث مى تواند اشاره به *((*برهان فطرت *))* باشد يعنى هرگاه انسان به اعماق روح خود پى ببرد نور الهى توحيد كه در درون فطرت اوست بر او آشكار مى شود.

5. اين حديث مى تواند ناظر به مساءله صفات خدا باشد، به اين معنا كه هر كس ‍ خويشتن را با صفات ويژه ممكنات كه در او هست بشناسد، به صفات الهى پى مى برد و از محدوديت خويش به نامحدوديت خدا مى رسد زيرا اگر او هم محدود باشد، مخلوق است و از فناى خويش به بقاى خداوند پى مى برد زيرا اگر او هم فانى باشد مخلوق است نه خالق . لذا حضرت على عليه السلام مى فرمايد: و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه (59) مرحوم علامه مجلسى قدس سره مى گويد: اين حديث از چند طريق بريگانگى و ربوبيت خداوند دلالت دارد:

1. از آن جا كه روح ، مدبّر بدن است پس جهان هستى هم مدبّرى دارد.

2. از آن جا كه روح ، يگانه است بر يگانگى خدا دلالت دارد.

3. از آن جا كه بر حركت دادن تن قدرت دارد، دليل برقدرت خداست .

4. از آن جا كه از بدن آگاه است ، دليل بر آگاهى خداوند است .

5. از آن جا كه روح براعضاى بدن تسلّط دارد، دليل سلطه خداوند بر مخلوقات است .

6. چون روح ، قبل از بدن بوده و بعد از آن نيز خواهد بود، دليل بر ازليّت و ابديّت خداست .

7. از آن جا كه انسان ، از حقيقت نفس آگاه نيست ، دليل بر اين است كه احاطه بر كنه ذات خدا ممكن نيست .

8. از آن جا كه روح را نمى توان لمس كرد، دليل بر اين است كه خداوند لمس ‍ كردنى نيست .

9. از آن جا كه روح و نفس آدمى ديده نمى شود، دليل بر اين است كه خالقِ روح ، ديدنى نيست .(60)

تجليل نفس و تحقير آن

در آيات و روايات در بعضى از موارد از نفس ، تجليل و در برخى موارد از آن تحقير ونكوهش شده . در بعضى از تعبيرها آمده است : قدر و منزلت نفس ‍ خود را بدانيد كه به اندازه بهشت ارزش دارد و در بعضى تعبيرها آمده است : با نفس خويش به مجاهدت و مبارزه برخيزيد چون او دشمن شماست .

در اين جا ممكن است سؤالى مطرح شود كه آيا به راستى انسان داراى يك نفس است كه صفات مختلف كسب مى كند يا اين كه داراى دو نفس است كه يك نفس صفات خوب كسب مى كند و يك نفس صفات زشت و بد را تحصيل مى كند؟ قبل از پاسخ اين سؤال ابتدا نمونه اى از آيات و روايات را در مدح و ستايش و نكوهش نفس مطرح نموده و بعد پاسخ را ذكر مى كنيم .

نكوهش از نفس

قرآن كريم مى فرمايد: وما ابرّئ نفسى انّ النّفس لامّارة بالسّوء(61) حضرت يوسف عليه السلام مى گويد:

من هرگز نفس خودم را تبرئه نمى كنم كه نفس به بدى ها بسيار فرمان مى دهد.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد: المؤمن لايمسى و لا يصبح الاونفسه مظنون عنده (62) مؤمن صبحى را به شام نمى آورد و شبى را به صبح نمى آورد مگر اين كه به نفس خويش بدگمان است . و نيز مى فرمايد: املكوا انفسكم بدوام جهادها(63) به وسيله مبارزه با هواى نفس مالك خودتان شويد.

ستايش از نفس

قرآن مى فرمايد: من تزكى فانما يتزكى لنفسه (64) هر كس تزكيه نفس كرد به سود نفس خويش قدم برداشت ومن

/ 117