طريق وحى آن مصاديق را بيان كند.
تربيت عقلانى يا دستور به تعقل
در قرآن كريم تاءكيد و توصيه فراوان بر تربيت نيروى عقلانى شده است و خداوند دستورات مكرر نسبت به تعقل و بكارگيرى اين نيروى باطنى داده است . قرآن كريم از خردمندان به عنوان (اولواالالباب ) ياد كرده است (الباب ) جمع (لب ) است و لب به معنى مغز و مغز در ازاء قشر و پوست از ارزش اصلى برخوردار است .
مثلاً در امور مادّى ارزش گردو و يا پسته و بادام به مغز آن است و هر يك از اين هااگر پوك باشد يا مغز آن ها فاسد و سياه شده باشد، بى ارزش است . اين تعبير جالب قرآن كريم بيانگر اين حقيقت است كه ارزش واقعى انسان به عقل اوست البته در صورتى كه آن را به كار بياندازد و به طور صحيح استفاده نمايد.
قرآن كريم براى تربيت عقلانى و رشد نيروى باطنى تعبيرات مختلفى دارد كه چند تعبير از آن را ذكر مى كنيم .
1. در بعضى از آيات هدف از نزول آيات الهى و بيان آن ها را تعقل مردم ذكر مى كند. كذلك يبين اللّه لكم آياته لعلكم تعقلون (418) 2. در بعضى آيات مطلب را از اين بالاتر برده و با لحنى همراه با توبيخ مردم را به خاطر عدم تعقل و انديشيدن مورد مؤ اخذه قرار داده مى فرمايد: افلا تعقلون (419) آيا تعقل نمى كنيد.3 - در بعضى آيات همين معنا را به صورت جمله شرطيه بيان مى كندو مى فرمايد :
قد بينا لكم الايات ان كنتم تعقلون (420) ما آيات خود را براى شما بيان كرديم اگر شما تعقل ورزيد.
4. در بعضى آيات پس از ذكر يك سلسله از نعمت ها و نشانه هاى الهى مانند خلقت آسمان و زمين و اختلاف شب و روز و آب و گياه و غير آن مى فرمايد: ان فى ذلك لايات لقوم يعقلون (421) 5. در بعضى از آيات از عدم تعقل وانديشيدن مردم آن ها را توبيخ نموده كه بسيارى از مردم از اين نعمت بزرگ الهى كه (عقل ) نام دارد و حجت باطنى است استفاده نمى كنند و آن را به كارنمى اندازند و در مسير رشد وتعالى او نيستند كه در اين زمينه نيز تعبيرات مختلف است . گاهى مى فرمايد: اكثرهم لايعقلون (422) اكثر مردم تعقل نمى كنند. وگاهى مى فرمايد: ذلك بانهم قوم لايعقلون (423) اين ها جمعى وگروهى هستند كه تعقل نمى كنند.
6. در بعضى از آيات افرادى را كه تعقل نمى كنند به عنوان بدترين موجودات معرفى مى نمايد ان شرّ الدواب عنداللّه الصم البكم الذين لا يعقلون (424) تحقيقا بدترين جنبندگان نزد خداوند كسانى هستند كه خرد و انديشه را به كار نمى گيرند و از ديدن و شنيدن حقايق محروم مانده اند.
7. در بعضى از آيات از زبان كفار چنين نقل مى كند كه علت اصلى ورود آنها به دوزخ عدم تعقل بوده است قالوا لو كنّا نسمع او نعقل ما كنّافى اصحاب السعير(425) اگر ما، گوشى شنوا داشتيم يا تعقل مى كرديم جزء دوزخيان نبوديم .
8. در بعضى از آيات از آن افرادى كه عقل خود را به طور صحيح به كار مى اندازند و داراى مغز و انديشه سالم هستند به عنوان (اولواالالباب ) خردمندان ياد مى كند و از آن ها ستايش به عمل مى آورد ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولى الالباب (426) تحقيقا در آفرينش آسمان ها و زمين و آمد و شد شب و روز هر آينه نشانه هايى براى خردمندان است .
9 - در بعضى از آيات مى فرمايد :
خردمندان كسانى هستند كه تدبّر در آيات الهى مى كنند و پند مى گيرند.
ليدبّروا آياته و ليتذّكر اولواالالباب (427)
10. در بعضى از تعبيرات قرآن از صاحبان عقل و انديشه به عنوان (اولواالنهى ) ياد مى كند. بعد از اشاره به نعمت هاى الهى ، مى فرمايد: ان فى ذلك لايات لاولى النهى (428) در اين (امور طبيعى و نعمت هاى مادّى ) نشانه هايى روشن است براى صاحبان خرد و عقل .
از آيات قرآن به دست مى آيد كه غالبا دستور به (تعقّل ) در مواردى به كار مى رود كه ادراك و فهم با عواطف و احساسات آميخته گردد و به دنبال آن عمل باشد. مثلاً اگر در قرآن در بسيارى از بحث هاى خداشناسى نمونه هايى از نظام شگفت انگيز اين جهان را بيان كرده و سپس مى گويد ما اين آيات را بيان مى كنيم لعلكم تعقلون تا شما تعقل كنيد؛ منظور اين نيست كه تنها اطلاعاتى از نظام طبيعت در مغز خود جاى