قد افلح المؤمنون به تحقيق اهل ايمان رستگار شده اند در صورتى كه آثار عملى در خارج ، از آن ها مشاهده شود كه قرآن مى فرمايد الذينهم فى صلوتهم خاشعون و الذينهم عن اللغو معرضون و الذينهم للزكوة فاعلون (637) آنها كه در نمازشان خشوع دارند و از لغو و بيهودگى روى گردانند و زكات را انجام مى دهند.
6 - بهترين بندگان خداوند شدن :
ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّة (638) به تحقيق اهل ايمان و عمل صالح بهترين بندگان خداوند هستند و بهترين مردمان هستند. روايات فراوانى از طرق شيعه و سنى آمده كه آيه اولئك هم خيرالبريه به حضرت على عليه السلام و شيعيان او تفسير شده است . ابن عباس مى گويد: هنگامى كه اين آيه شريفه نازل شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السلام فرمود: هو انت و شيعتك تاءتى انت و شيعتك يوم القيمة راضيين مرضيين و ياتى عدوك غضبانا مقمحين منظور از اين آيه تو و شيعيانت هستيد كه در روز قيامت وارد عرصه محشر مى شويد در حالى كه شما از خداوند راضى و خداوند هم از شما راضى است و دشمنت خشمگين وارد محشر مى شود و به جهنم به زور مى رود.(639)
7 - شكرگزارى خداوند :
فمن يعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا كفران لسعيه (640) هر كس چيزى از اعمال صالح انجام دهد، در حالى كه ايمان داشته باشد تلاش و كوشش او مورد ناسپاسى قرار نمى گيرد.
درجات ايمان
از نظر قرآن كريم ايمان داراى درجات و مراتبى است لذا به اهل ايمان دستور به ايمان مى دهد كه مقصود ايمان درجه برتر و بالاتر است . يا ايها الذين آمنوا آمنوا باللّه و رسوله (641) لذا اصحاب پيامبر اكرم از نظر ايمان و اعتقاد در يك درجه نبودند بعضى از آن ها در راه خدا جان مى دادند و پيامبر را در جبهه جنگ تنها نمى گذاشتند انما المؤمنون الذين آمنوا باللّه و رسوله و اذا كانوا معه على مر جامع لم يذهبوا حتى يستاءذنوه (642) امّا بعضى از اصحاب پيامبر به خاطر رسيدن به مسايل مادى ، پيامبر را در مراسم نماز جمعه تنها گذاشتند. و اذا راؤ ا تجارة او لهوا انفضّوا اليها و تركوك قائما(643) در شاءن نزول اين آيه مى خوانيم : وقتى بعضى از مسلمانان خبر آمدن كاروان تجارتى را شنيدند نماز جمعه را ترك كردند و به سوى كاروان تجارتى رفتند.قال الصادق عليه السلام : يا عبدالعزيز ان الايمان عشر درجات بمنزله السّلم يصدر منه مرقاة بعد مرقاة فلا يقولنّ صاحب الاثنين لصاحب الواحد لست على شى حتى ينتهى الى العاشر فلا تسقط من هو دونك فيسقطك من هو فوقك و اذا راءيت من هو اسفل منك بدرجه فارفقه اليك برفق و لا تحملن عليه ما لا يطيق فتكسّره فان من كسّر مؤ منا فعليه جبره (644) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: اى عبدالعزيز! ايمان مانند نردبام است كه ده پله دارد و مؤمنان پله اى را بعد از پله ديگر بالا مى روند؛ پس كسى كه در پله دوم است نبايد به آنكه در پله اول است بگويد: تو هيچ ايمان ندارى تا برسد به دهمى . (كه نبايد چنين سخنى به نهمى بگويد) پس آن كه را از تو پايين تر است دور نيانداز كه بالاتر از تو را دور مى اندازد و چون فردى را پايين تر از خود ديدى با ملايمت او را به سوى خود كشان و چيزى را هم كه طاقت ندارد بر او تحميل مكن كه او را بشكنى زيرا هر كه مؤمنى را بشكند بر او لازم است جبرانش كند.از اين روايت به دست مى آيد كه خداوند متعال به هر يك از افراد انسان استعداد و قابليت مخصوصى عنايت نموده كه ممكن نيست از آن مقدار تجاوز كند و به درجه بالاتر كه استعدادش را ندارد برسد البته عطاى خداوند قابليت است و خود انسان بايد با مجاهدت و كوشش در اكتساب ، استعداد خود را به مرحله فعليت برساند ولى روايت ناظر به كسانى است كه در برخورد با ديگران اگر از نظر ايمان از آن ها كمتر هستند آن ها را توبيخ و سرزنش و تحقير نكنند در واقع اين روايت شريف بهترين روش تعليم و تربيت را به انسان مى آموزد.اولاً مى فرمايد: اگر تو در پله دوم و ديگرى در پله اول از معارف و علوم و اخلاق است ولى استعداد ترقى به پله دوم را دارد او را ماءيوس و شكسته دل مكن و به او مگو تو قابل نيستى چيزى نخواهى شد. ثانيا در صدد تعليم و تربيت او باش ثالثا از او توقع نداشته باش كه در يك روز با چند جمله به درجه تو رسد بلكه با نرمى و ملايمت و آهسته از او دستگيرى كن تا بذر استعدادش ترقى كند. رابعا بدان كه اگر دل مؤمنى را شكستى و او را از تحصيل معارف دلسرد كردى بر تو لازم است اين شكست را جبران كنى و دوباره به تشويق و