10) وصيت على عليه السلام - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

10) وصيت على عليه السلام

محمد حنفيه مىفرمايد:

پدرم در شب آخر عمرش همه ما را طلبيد و فرمود بر شما است كه از برادرتان حسن اطاعت كنيد و او امام بر شما است.

آنگاه رو به امام حسن عليه السلام كرد و فرمود تو هم هنگام شهادتت، آقا حسين عليه السلام را وصى خودت كن سپس رو به امام حسين عليه السلام كرد و فرمود تو هم هنگام مرگ اين كودك را وصى خود قرار ده. حضرت سجاد عليه السلام پائين بستر جدش على عليه السلام نشسته بود و سن مباركش دو سه و بقولى چهار سال بود.

از آخرين سخنان حضرت، آيه شريفه را تلاوت فرمود (من يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره) هر كس هموزن ذره و سر سوزنى نيكى كند فرداى قيامت آن را مىبيند و پاداش داده مىشود و هر كس هموزن ذره بدى كند نيز آن را خواهد ديد. خيال كردى فحش دادى و جزء هوا شد و گذشت نه چنين است ظلمتش در ذات تو باقيست و در نامه عملت نيز ثبت و ضبط است، صورت زشت ملكوتى آنرا فرداى قيامت مىبينى و شرمنده مىشوى.

آنگاه آيه ديگر را خواند: لمثل هذا فليعمل العاملون يعنى اين روشن است براى كسانيكه مىخواهند اهل عمل باشند. هر كس مىخواهد علوى گردد راه على عليه السلام را دنبال كند. ره همان رو كه رهروان رفتند.

همينطور كه حضرت در بستر افتاده و در شرف شهادت است متوجه گرديد ام كلثوم سخت گريه مىكند. او را صدا زد و فرمود: دخترم بر پدرت باكى نيست اگر جائى كه پدرت مىخواهد برود مىديدى، شاد مىشدى، اينك پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم آمده، عمويم حمزه سيدالشهدا آمده، برادرم جعفر طيار آمده است.

سپس به ارواح پيغمبران سلام كرد و فرمود السلام عليكم يا رسل ربى و رحمة اللّه و بركاته و بالاخره فرمود السلام عليك يا عزرائيل معلوم شد كار على عليه السلام خلاص است و از اين سراى بلا و مصيبت نجات مىيابد.




  • اى جمال دلربايت قبله دلها على جان
    با ولايت زنده ام من در لوايت بنده ام من
    كعبه دل را صفاى كشور جان را خدائى
    ساقى كوثر توئى، شافع محشر توئى تو
    نفس پيغمبر توئى اى بر نفوس اولا على جان



  • رو بسويت دارد امشب اين دل شيدا على جان
    توشه ام اينست هم امروز و هم فردا على جان
    حق توئى بر حق توئى حق از رُخت پيدا على جان
    نفس پيغمبر توئى اى بر نفوس اولا على جان
    نفس پيغمبر توئى اى بر نفوس اولا على جان



/ 132