5) شفا در ماه رجب
عبداللّه ابن بطوطه يكى از علماء اهل سنّت در سفر نامه خود كه به رِحلَه ابن بطوطه معروف و مشهور است. در بيان ورود خود از مكه بنجف اشرف چنين مىنويسد.
اهل نجف اشرف رافضى (شيعه) هستند و از براى روضه مباركه على عليه السلام كراماتى قائلند، از جمله اينكه در شب بيست و هفتم ماه رجب كه نام آن شب در نجف به لَيْلَة المَحياء معروف است. و از عراقين و خراسان و بلاد فارس و روم زمين، مريضهاى درمانده و بى معالجه و گَرها و مفلوجين را به اينجا مىآورند و قريب به سى يا چهل نفر در اينجا جمع مىشوند و بعد از عشاء اين مبتلايان را كنار ضريح مقدّس آورده و مردم هم جمع مىشوند به انتظار بهبودى و شفا شب را تا صبح بسر مىبرند.
تماشاچيان بعضى ها نماز مىخوانند و بعضى ها تلاوت قرآن مىكنند و بعضى ها بتماشاى روضه مباركه صحن و حرم و بارگاه مشغول مىشوند. تا اينكه نصف يا دو ثلث از شب مىگذرد. بعد مشاهده مىشود كه اين زمين گيران كه حركت نمى كردند بر مىخيزند در حاليكه صحيح و سالم و تندرست مىباشند و علتى در آنها وجود ندارد و صداى لااله الا اللّه، محمد رسول اللّه على، ولى اللّه و صلواتشان بلند مىشود و اين امرى است كه مشهور و مستفيض و من آنشب را در آنجا درك نكردم ولى از مردم موثق كه اعتماد به آنان داشتم شنيدم و هم ديدم در مدرسه اى كه مهمانخانه آن حضرت است. سه نفر زمين گير قادر بحركت نبودند.
يكى از آنها اهل روم و ديگرى از اصفهان و سيمى از خراسان بودند، از آنها پرسيدم كه چگونه است كه شما خوب نشده ايد و اينجا مانده ايد گفتند ما شب بيست و هفتم نرسيديم و همينجا مانده ايم تا شب بيست هفتم سال آينده كه شفا بگيريم و روانه خانه و كاشانه خود گرديم.
امام شيعيان على، پناه انس و جان على
توئى كه در جهان دل، شدى ره نجات دل
على كمال هر بشر، ز خوى تو دهد خبر
بكنج غم نشسته ام، چو مرغ پر شكسته ام
علىمنم كه در هواى تو، بميرم از براى تو
مرا ز تن توان گذشت ز پيريم جوان گذشت
ز جان ره امان گذشت، على على على على
ضياء ديدگان على على على على على على
ز لطف تو شدم خجل على على على على
مرا به عشق خود نگر، على على على على
چو دل بتوبه بسته ام على على على
ز دل كشم نواى تو، على على على على
ز جان ره امان گذشت، على على على على
ز جان ره امان گذشت، على على على على