6) عمر بن عبد العزيز
عمر بن عبدالعزيز (هشتمين خليفه اموى) در ميان خلفاى بنى اميه نيك سرشت و عدالتخواه بود، او علاوه بر كارهاى مهمّى كه در دوران خلافتش انجام داد، دو كار مهم نيز با طرح و تاكتيك خاصى، انجام داد، يكى اينكه سب و لعن اميرالمؤمنين على عليه السلام را ممنوع كرد. دوم اينكه فدك را به نواده هاى حضرت زهرا(عليهما السلام) برگرداند.در مورد اوّل ناگفته روشن است كه مردم حدود شصت سال به سب و لعن بر على عليه السلام عادت كرده بودند، و معاويه و خلفاى بعد از او، هر چه توان داشتند، كينه خود را نسبت به على عليه السلام آشكار ساختند.پيران در حال كينه على عليه السلام مردند و كودكان با اين برنامه، بزرگ مىشدند. در صورت ممنوع كردن اين بدعت كه بصورت سنّت در آمده بود نياز به طرحهاى ظريف و قوى داشت.عمر بن عبدالعزيز با يك طرح مخفيانه به اين كار دست زد، او فكر كرد كه يگانه راه برداشتن سب و لعن آقا اميرالمؤمنين على عليه السلام فتواى علماى بزرگ اسلام، به اين امر است.مخفيانه يك نفر پزشك يهودى را ديد و به او گفت، علماء را دعوت به مجلس مىكنم تو هم در آن مجلس حاضر شو. و در حضور آنها از دختر من خواستگارى كن، من مىگويم از نظر اسلام جايز نيست كه دختر مسلمان با شخص كافر ازدواج كند، تو در پاسخ بگو پس چرا على عليه السلام كه كافر بود، داماد پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم شد.من مىگويم على عليه السلام كه كافر نبود، شما بگو اگر كافر نبود پس چرا او را سب و لعن مىكنيد، با اينكه سب و لعن مسلمان جايز نيست آنگاه بقيه امور با من.طبق طرح عمر بن عبدالعزيز مجلس ترتيب يافت و طبق دعوت قبلى بزرگان و اشراف بنى اميه و علماى وابسته در آن مجلس، شركت كردند، در اين شرائط، پزشك يهودى دختر عمر بن عبدالعزيز را خواستگارى كرد.عمر گفت: اين ازدواج از نظر اسلام، جايز نيست زيرا ما مسلمان هستيم و ازدواج دختر مسلمان با مرد يهودى جايز نيست.يهودى گفت: پس چرا پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم دخترش را به ازدواج على عليه السلام كه كافر بود، در آورد؟عمر گفت: على عليه السلام كه كافر نيست، بلكه از بزرگان اسلام است. يهودى گفت: اگر او كافر نبود، پس چرا او را لعن و سبّ مىكنيد؟!در اينجا بود كه همه مجلسيان، سرها را بزير افكندند و شرمنده شدند. آنگاه عمر بن عبدالعزيز، سرنخ را بدست گرفت و به مجلسيان گفت: انصاف بدهيد آيا مىتوان داماد پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را با آن همه فضل و كمال دشنام داد؟مجلسيان سر به زير افكندند، و سرانجام در همان مجلس طرح عمر بن عبدالعزيز جا افتاد و او فرمان داد كه ديگر براى هيچ كس سب و لعن بر على عليه السلام روا نيست.
على امام و على ايمن و على ايمان
على عليم و على عالم على اعلم
على نصير و على ناصر و على منصور
على عزيز و على عزت و على افضل
عليست فتح و فتوح و عليست راحت روح
على سليم و على سالم و على مسلم
على قسيم قصور و على است قاسم نار
على امين و على سرور و على سردار
على حكيم و على حاكم و على مختار
على مظفر و غالب على سپهسالار
على لطيف و على انور و على انوار
على است بحر سخا و على است كوه و قار
على قسيم قصور و على است قاسم نار
على قسيم قصور و على است قاسم نار