4) غرقاب بلا - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4) غرقاب بلا

مرحوم زاهد متقى عاشق اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) ميرزا حسن صديقيان رحمة اللّه عليه پدر بزرگ مولف كه براى والده نقل كرده بود كه يك شب گذرم به جنگل افتاد، هوا تاريك و جنگل وحشتناك، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود ولى چون ناچار بودم گذر كردم. كه ناگهان يك سگ بزرگ و قوى هيكل و حارى كه چشمانش قرمز و پر از خون بود و دندانهاى تيزى داشت به من حمله كرد.

رنگم مانند گچ سفيد شد و از ترس سرجايم خشك شده بودم و نمى دانستم چه كنم و نزديك به سكته بودم كه يك وقت متوجه شدم دستى از پشت به شانه هايم خورد و گوينده را نديدم و فرمود هفت مرتبه اين شعر را بخوان تا نجات پيدا كنى.




  • بغرقاب بلا افتاده ام يا مصطفى دستى
    ز اسرار شب معراج دانستم يدا الهى
    چرا دستم نگيرى يا على بهر خدا دستى



  • به بحر غم گرفتارم على المرتضى دستى
    چرا دستم نگيرى يا على بهر خدا دستى
    چرا دستم نگيرى يا على بهر خدا دستى



تا اين اشعار را خواندم مثل آب روى آتش بود، ديدم آن حيوان ساكت شد و من هم از نزدش گذشتم.




  • ز مهر او سرشت من جمال او بهشت من
    على باب اللّه عرفان على سراللّه سبحان
    اگر درويش و مسكينم و گر ديندار و بيدنم
    اگر تسبيح مىگويم و گر زنار مىجويم
    ز سوره سوره قرآن ز ياسين و ز الرحمان
    اگر از وصل خوشحالم و گر از هجر مينالم
    چه با وصل وچه با هجران على گويم على جويم



  • هم اندر روضه رضوان على گويم على جويم
    بنور دانش و عرفان على گويم على جويم
    چه با كفر و چه با ايمان على گويم على جويم
    بهر اسم و بهر عنوان على گويم على جويم
    بهر آيه ز هر تبيان على گويم على جويم
    چه با وصل وچه با هجران على گويم على جويم
    چه با وصل وچه با هجران على گويم على جويم



/ 132