8) امير سخن - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

8) امير سخن

شكيب ارسلان ملقب به اميرالبيان يكى از نويسندگان زبردست عرب در عصر حاضر است.

در جلسه اى كه به افتخار او در مصر تشكيل شده بود، يكى از حضار مىرود پشت تريبون،و ضمن سخنان خود مىگويد:

دو نفر در تاريخ اسلام پيدا شده اند كه به حق شايسته اند (امير سخن ناميده شوند): يكى على بن ابيطالب و ديگرى شكيب.)

شكيب ارسلان با ناراحتى بر مىخيزد و پشت تريبون قرار مىگيرد و از دوستش كه چنين مقايسه اى كرده گله مىكند و مىگويد:

من كجا و على بن ابيطالب كجا! من بند كفش على عليه السلام به حساب نمى آيم. راستى حق هم همين است، زيرا پس از وحى و سخن خدا كلامى پر جلال تر و شيواتر از كلام على عليه السلام نيامده است. و بايد چنين باشد كه او فرمانده سپاه سخن است و بر كلام او نشانه اى از دانش خدائى و بوئى از سخن نبوى موجود است.




  • هست عمرى گشته از جان ثناخوان على
    پاى نگذارم براهى جز به راه مهر او
    هستى از صبح ازل گرديده تا شام ابد
    سرندارد ارزشى تا پيش پايش افكنم
    دمبدم مىريخت گوهر هر زمان بهر سخن
    روبرو مىگشت با شير فلك گر روز جنگ
    جان بدر هرگز نمى برد او زميدان على



  • ريزه خوار سفره اكرام و احسان على
    گر بود دستى مرا دارم بدامان على
    بر سر خوان كرم پيوسته مهمان على
    جان ندارد قدر تا گويم به قربان على
    باز مىشد شكرين لعل درافشان على
    جان بدر هرگز نمى برد او زميدان على
    جان بدر هرگز نمى برد او زميدان على



/ 132