3) استغاثه بعد از مرگ
شهيد بزرگوار عالم متقى حضرت آية اللّه العظمى سيد عبدالحسين دستغيب كه براستى بقول فرمايشات حضرت امام رضوان اللّه تعالى عليه كه ايشان معلم اخلاق بود شهيد محراب و نماز فرمود:تقريبا چهل سال قبل در مدرسه دارالشفاء قم شب بيست پنجم رجب مجلسى از علماء و فضلاء كه براى توسل بحضرت موسى بن جعفر عليه السلام بود بنده هم حاضر بودم يكنفر از آقايان فرمود:وقتى كه مختار محله مشراق نجف اشرف (نامش را فراموش نموده ام) مرحوم شد. در عالم رويا خود را در صحن مطهر اميرالمؤمنين على عليه السلام ديدم در حاليكه آن حضرت با كمال جلال روى منبرى بودند ناگهان ديدم مختار محله را كه تازه مرحوم شده بود آوردند. در حاليكه دو نفر ماءمور او بودند و آثار عذاب از او آشكار بود چون محاذى حضرت رسيد استغاثه نمود به آن حضرت و طلب شفاعت نمود.حضرت فرمود: خطاها و گناهانت را فراموش كردى عرض كرد: آقا صحيح مىفرمائيد لكن من بشما حقى دارم زيرا در تمام ايام سرور شما اهلبيت محله را جمع مىنمودم و مجلس جشن و سرور مىگرفتم و در ايّام عزادارى مجالس روضه خوانى و سينه زنى برپا مىكردم خلاصه چنين و چنان كردم.حضرت فرمود تمام آنچه مىكردى براى خودت بود مىخواستى رياست كنى و به اين وسيله ها طلب جاه و شهرت نمائى. سربزير انداخت سپس گفت صحيح است لكن خودت مىدانى كه بجان و دل شما را دوستدار بودم و بلندى نام شما را خوستار بودم وهر وقت در مجالسى نام شما بعظمت ياد مىشد دلشاد مىشدم.حضرت او را تصديق فرمود: آنگاه بماءمورين فرمود (خَلُّوه) او را رها كنيد چون ماءمورين رفتند شاد و خرّم گرديد.
شهيكه بگذرد از نه سپهر اختر او
ولى والى والا امير عرش جناب
ز قيد خسروى هر دو كون آزاد است
محبت تو بود بر حرامزاده حرام
محبت شه مردان مجوز بى پدرى
مقام عالى از آن يافت جبرئيل امين
كه خاكروب حريم تو گشت شهپر او
اگر غلام على نيست خاك بر سر او
كه هست خسرو خاور كمينه چاكر او
كسيكه از دل و جان شد غلام قنبر او
بنزد آنكه حديث نبى است باور او
كه دست غير گرفته است پاى مادر او
كه خاكروب حريم تو گشت شهپر او
كه خاكروب حريم تو گشت شهپر او