7) سگ دربار - کرامات العلویه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات العلویه - نسخه متنی

علی میرخلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

7) سگ دربار

نادر شاه در سفرى كه به نجف اشرف مشرف شد درب صحن مطهر آقا اميرالمؤمنين عليه السلام كه رسيد دستور داد زنجيرى به گردنش بيندازند و او را داخل صحن كنند (زيرامى گفت من سگ دربار على عليه السلام هستم و مىخواهم مانند سگ وارد حرم مطهر على عليه السلام بشوم.)

زنجير را به گردن انداخت امّا كسى جرئت نكرد آنطورى كه خودش دستور داده بود او را ببرند.

ناگهان ديدند شخصى آمد و بدون تاءمّل سر زنجير را گرفت و به همان حال داخل صحن مطهّر نمود.

پس از آن هر چه پى آن نفر گشتند او را نيافتند.

بعد تصميم گرفت گنبد مطهر را طلا كند از او خواستند كه چه نقشى روى گنبد نقش كنند.

نادرشاه گفت بنويسيد يدالله فوق ايديهم.

فرداى آن روز وزير گفت گمانم اين كلمه الهامى است از جانب خدا اگر قبول نداريد دو مرتبه از سلطان سؤال كنيد.

رفتند حضور نادر پرسيدند روى گنبد را چه امر فرموديد نقش كنيم

نادرشاه گفت: همانكه گفتم.




  • نقش ديوار حقيقت نام نيكوى عليست
    چون رخ نيكوى او را كعبه حق شد برون
    اين على در هر كجا مشكل گشاى عالمى است
    اى صبا بگذر زكوى دوست چون عاشق نگر
    در بهشت آرزويت كوثر لعلش بجو
    هر كجا صحن و سرايش در نظر آمد ترا
    هر گلى بر چشم دل ديدى گل و بوى عليست



  • تا قيامت خانه حق روشن از روى عليست
    كس نداند، چشم عالم خيره بر خوى عليست
    قلب عالم چاك چاك از تيغ ابروى عليست
    در بيابان نجف كانجا سر كوى عليست
    نخل طوبايش برخ چون سرو دلجوى عليست
    هر گلى بر چشم دل ديدى گل و بوى عليست
    هر گلى بر چشم دل ديدى گل و بوى عليست



/ 132